- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۰۳
- بازدید: ۱۱۰۵
- شماره مطلب: ۳۳۰۰
-
چاپ
دو اسماعیل
چه قابل دارد ابراهیم از این پس من، دو اسماعیل
بگیر از دستهای منتظر لطفاً، دو اسماعیل
اگر چه من درختم شاخهام تنها دو گل دارد
همین دار و ندارم هست از گلشن، دو اسماعیل
برای مادران از شاخه گل چیدن چه دشوار است
ولی با جان و دل میچینم از دامن، دو اسماعیل
صبوری در موازات من از اول سفر کرده است
دهم با شوق بیوصفم نه با شیون، دو اسماعیل
چگونه میشود میدان مرا هم حس کند امروز
زند شمشیر جای جرأت یک زن، دو اسماعیل
چنان هاجر سراپای منا را حجله خواهم بست
ولی داماد خواهم کرد فردا من، دو اسماعیل
اگر چه ظهر فردا میرود خورشید از دستم
یقیناً میکند راه مرا روشن، دو اسماعیل
صدای پای ابراهیم میآید و چاقویش
کفن پوشند اکنون جای پیراهن، دو اسماعیل
دو اسماعیل
چه قابل دارد ابراهیم از این پس من، دو اسماعیل
بگیر از دستهای منتظر لطفاً، دو اسماعیل
اگر چه من درختم شاخهام تنها دو گل دارد
همین دار و ندارم هست از گلشن، دو اسماعیل
برای مادران از شاخه گل چیدن چه دشوار است
ولی با جان و دل میچینم از دامن، دو اسماعیل
صبوری در موازات من از اول سفر کرده است
دهم با شوق بیوصفم نه با شیون، دو اسماعیل
چگونه میشود میدان مرا هم حس کند امروز
زند شمشیر جای جرأت یک زن، دو اسماعیل
چنان هاجر سراپای منا را حجله خواهم بست
ولی داماد خواهم کرد فردا من، دو اسماعیل
اگر چه ظهر فردا میرود خورشید از دستم
یقیناً میکند راه مرا روشن، دو اسماعیل
صدای پای ابراهیم میآید و چاقویش
کفن پوشند اکنون جای پیراهن، دو اسماعیل