- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۴/۰۸
- بازدید: ۱۷۵۳
- شماره مطلب: ۳۲۶
-
چاپ
تا سر خوان توام، خوان دگر جایم نیست
تا سر خوان توام، خوان دگر جایم نیست
خاکیَم، قصر برین منزل و مأوایم نیست
من به آتشکدۀ مهر شما سوختهام
باکی از دوزخ و از نار بر اعضایم نیست
سائلی بر در ارباب، غنی کرد مرا
طلب درهم و دینار ز دنیایم نیست
تا که بر فُلک نجات تو سوارم خبر از
متلاطم شدن موج به دریایم نیست
این تماشاییام از محو تماشای تو است
که دگر میل تماشا به تماشایم نیست
بس که چون نی ز غمت صوت حزین سر دادم
روزگاری است دگر نای بر این نایم نیست
در پی روضۀ تو زان که سراسیمه روم
در جوانی رمق و تاب به پاهایم نیست
من غم و مهر تو از بدو تولد دارم
که به غیر از تو کسی در دل شیدایم نیست
گرچه بوی رمضان آید و افطار و سحر
جز محرّم ز خدا هیچ تمنایم نیست
ساده گویم که بدانید همه ای مردم
جز حسینبنعلی هیچکس آقایم نیست
تا سر خوان توام، خوان دگر جایم نیست
تا سر خوان توام، خوان دگر جایم نیست
خاکیَم، قصر برین منزل و مأوایم نیست
من به آتشکدۀ مهر شما سوختهام
باکی از دوزخ و از نار بر اعضایم نیست
سائلی بر در ارباب، غنی کرد مرا
طلب درهم و دینار ز دنیایم نیست
تا که بر فُلک نجات تو سوارم خبر از
متلاطم شدن موج به دریایم نیست
این تماشاییام از محو تماشای تو است
که دگر میل تماشا به تماشایم نیست
بس که چون نی ز غمت صوت حزین سر دادم
روزگاری است دگر نای بر این نایم نیست
در پی روضۀ تو زان که سراسیمه روم
در جوانی رمق و تاب به پاهایم نیست
من غم و مهر تو از بدو تولد دارم
که به غیر از تو کسی در دل شیدایم نیست
گرچه بوی رمضان آید و افطار و سحر
جز محرّم ز خدا هیچ تمنایم نیست
ساده گویم که بدانید همه ای مردم
جز حسینبنعلی هیچکس آقایم نیست