- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۴
- بازدید: ۲۹۹۲
- شماره مطلب: ۳۲۵۰
-
چاپ
مشخصات شعر
گریه کنم
شاعر نشدم بر آن و این گریه کنم
بر دوزخ و فردوس برین گریه کنم
شاعر شدهام که با تماشای بهار
بر چار گل ام بنین گریه کنم
از همین شاعر
-
راضی نمیشوم
کمتر کسی است در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
«دلهای جمع را کند آشفته یاد من
-
هفت شهر عشق
کربلا! ای در مذاق اهل ذوق!
شعرِ سرشار از شعور و شور و شوق
ای بهین مضمونِ بکرِ شعرِ ناب!
معنی آیینه و مفهوم آب
-
خوشا فرات!
سخن، هر آن چه که در باب دستهای تو شد
نماز بود و به محراب دستهای تو شد
حدیثِ مشک و علم، ای قصیده قامتِ عشق!
دو مصرع غزل ناب دستهای تو شد
-
رباعی از زبان حضرت رباب خاتون علیهاسلام
از بس که عطش ربوده تاب و تب تو
فرقی نبُوَد میان روز و شب تو
گیرم که پر از شیر شود سینۀ من
نیروی مکیدن نبُوَد در لب تو
گریه کنم
شاعر نشدم بر آن و این گریه کنم
بر دوزخ و فردوس برین گریه کنم
شاعر شدهام که با تماشای بهار
بر چار گل ام بنین گریه کنم
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت