- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۴
- بازدید: ۱۷۵۱
- شماره مطلب: ۳۲۵۰
-
چاپ
مشخصات شعر
گریه کنم
شاعر نشدم بر آن و این گریه کنم
بر دوزخ و فردوس برین گریه کنم
شاعر شدهام که با تماشای بهار
بر چار گل ام بنین گریه کنم
از همین شاعر
-
راضی نمیشوم
کمتر کسی است در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
«دلهای جمع را کند آشفته یاد من
راضی نمیشوم که کسی یاد من کند»[1]
-
هفت شهر عشق
کربلا! ای در مذاق اهل ذوق!
شعرِ سرشار از شعور و شور و شوق
ای بهین مضمونِ بکرِ شعرِ ناب!
معنی آیینه و مفهوم آب
-
خوشا فرات!
سخن، هر آن چه که در باب دستهای تو شد
نماز بود و به محراب دستهای تو شد
حدیثِ مشک و علم، ای قصیده قامتِ عشق!
دو مصرع غزل ناب دستهای تو شد
-
رباعی از زبان حضرت رباب خاتون علیهاسلام
از بس که عطش ربوده تاب و تب تو
فرقی نبُوَد میان روز و شب تو
گیرم که پر از شیر شود سینۀ من
نیروی مکیدن نبُوَد در لب تو
گریه کنم
شاعر نشدم بر آن و این گریه کنم
بر دوزخ و فردوس برین گریه کنم
شاعر شدهام که با تماشای بهار
بر چار گل ام بنین گریه کنم
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت