- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۴
- بازدید: ۱۰۱۲۳
- شماره مطلب: ۳۲۰۹
-
چاپ
یاد عباسم
ای مدینه گریه کن بر حال من
گریه سرکن بر من و اقبال من
نالههای آتشین را گوش کن
شکوۀ امّالبنین را گوش کن
ای مدینه یاد داری پیش از این
یک مدینه بود و یک امّالبنین
بود کانون صفا کاشانهام
بوی زهرا میرسید از خانهام
جای خانه در تو بستان داشتم
هیجده سرو خرامان داشتم
بود عالم عرصۀ جولان من
کعبه میشد دم به دم مهمان من
خانهام امالقرای عشق بود
جای جایش جای پای عشق بود
بود از یمن حسین ابن علی
خشت خشت آشیانم منجلی
عرش را گر ماه روشن مینمود
کسب نور از خانۀ من مینمود
هر زنی هر جا که نامم میشنید
بر مقامم آه حسرت میکشید
خانهام خوشبو ز عطر یاس بود
در کنارم اکبر و عباس بود
وه چه شیرین روزگاری بود و رفت
بر سر من سایه ساری بود و رفت
یاد آن کانون احساسم به خیر
ای مدینه یاد عباسم بخیر
یاد باد از قامت رعنای او
یاد باد از طلعت زیبای او
خوب دانم نرگس مستش چه شد
خوب دانم با سرو دستش چه شد
زینبم گفتا که آن روح ادب
کشته شد بین دو دریا تشنه لب
زینبم گفتا کنار علقمه
دیده او را در جوار فاطمه
-
بیا برگردیم
ای مرا دلبر و دلدار، بیا برگردیم
خیمه برپا مکن اینبار، بیا برگردیم
دم به دم دشمن تازهنفسی میآید
تا که فرصت بودای یار، بیا برگردیم
-
تماشا کن
الا! ای مه! که در پیشت، ندارد ماه، زیبایی
به محفل آمدی با سر که سازی محفل آرایی؟
به استقبال تو گر نامدم، ای باب! معذورم
که دنبال سرت از بس دویدم، نبْوَدم پایی
-
سنگ صبور
منم سنگ صبور لانهی عشق
که بودم خانهدار خانهی عشق
منم در بزم مظلومانهی عشق
سرود نغز و جاویدانهی عشق
-
بر سرم خاک، شاه بر خاک است
صبح تا عصر پیکر آورده
چه قدر جسم بی سر آورده
لیک با آنکه اصغر آورده
خستگی را ز پا درآورده
یاد عباسم
ای مدینه گریه کن بر حال من
گریه سرکن بر من و اقبال من
نالههای آتشین را گوش کن
شکوۀ امّالبنین را گوش کن
ای مدینه یاد داری پیش از این
یک مدینه بود و یک امّالبنین
بود کانون صفا کاشانهام
بوی زهرا میرسید از خانهام
جای خانه در تو بستان داشتم
هیجده سرو خرامان داشتم
بود عالم عرصۀ جولان من
کعبه میشد دم به دم مهمان من
خانهام امالقرای عشق بود
جای جایش جای پای عشق بود
بود از یمن حسین ابن علی
خشت خشت آشیانم منجلی
عرش را گر ماه روشن مینمود
کسب نور از خانۀ من مینمود
هر زنی هر جا که نامم میشنید
بر مقامم آه حسرت میکشید
خانهام خوشبو ز عطر یاس بود
در کنارم اکبر و عباس بود
وه چه شیرین روزگاری بود و رفت
بر سر من سایه ساری بود و رفت
یاد آن کانون احساسم به خیر
ای مدینه یاد عباسم بخیر
یاد باد از قامت رعنای او
یاد باد از طلعت زیبای او
خوب دانم نرگس مستش چه شد
خوب دانم با سرو دستش چه شد
زینبم گفتا که آن روح ادب
کشته شد بین دو دریا تشنه لب
زینبم گفتا کنار علقمه
دیده او را در جوار فاطمه
خیلی ممنون اشعار به شدت جانسوز و تأثیر گذار است
خیلی شعر زیباییه