- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۳
- بازدید: ۱۷۵۸
- شماره مطلب: ۳۲۰۳
-
چاپ
تا همیشه جاری
ای بهار خلوت آیینهها!
بوی گل در خیمههای کربلا!
ترجمان واژههای سبز نور!
غیرت از نام تو سرمست غرور!
ای حریمت را ملائک پاسدار!
از نگاهت آسمانها بر مدار!
باغ با نامت گل افشان میشود
وسعت هستی بهاران میشود
نام تو آغاز سرخ قصههاست
ردّ پایت کربلا تا کربلاست
باغ دامانت شقایق پرور است
سایبان آیههای باور است
حرمتت، بانوی شهر قصّهها!
میبرد تا بینهایتها مرا
تکیهگاهی سورههای عشق را
مادری اسطورههای عشق را
شعله دارد سینهام از عشق تو
من پر از آیینهام از عشق تو
عشق یعنی: اوج پرواز منی
نغمۀ من، شور آواز منی
عشق یعنی: جوش توفان داشتن
شعلهای در سینه پنهان داشتن
عشق یعنی: لحظههای بیکسی
بیقراری، تشنگی، دلواپسی
انتظار کودکان بیقرار
التهاب سینههای داغدار
قصۀ دلتنگی آیینهها
مشکِ خالی، دست از پیکر جدا
انتظار مادری در اضطراب
سوز آتش، شعلههای آفتاب
هرم تب، هرم عطش در خیمهها
عشق یعنی: گریههای بیصدا
عشق یعنی: لحظۀ سرشارِ درد
عشق دیدی با دل و جانت چه کرد؟
***
ای فدای لالههای پرپرت
کربلا گل میکند از باورت
با تو شعرم آسمانی میشود
لحظههایم جاودانی میشود
با تو تا آیینه راهم میدهند
از غم هستی پناهم میدهند
جاری یاد تو روح باورم
شعلۀ عشق تو در بال و پرم
من پریشان در پریشان توام
شاعر غمهای پنهان توام
شاعر اوج عطش، اوج مجنون
سینهام دریا، دلم دریای خون
میسرایم لحظههای عشق را
ماجرا در ماجرای عشق را
شعله میبارد ز جان خستهام
دیدهام را حجلۀ خون بستهام
آیه آیه، ناشکیبایی منم
سوره سوره، درد تنهایی منم
بیقرارِ لحظههای غربتم
از صبوریهای تو در حیرتم
تشنهام مثل شقایقهای تو
همنوایم با دل تنهای تو
این من و این دیدۀ دریاییام
کربلا جاریست در تنهاییام
عطر سرخ لالههایت با من است
گریههای بیصدایت با من است
این تو تفسیر تمام روشنی!
تا همیشه جاری شعر منی!
تا همیشه جاری
ای بهار خلوت آیینهها!
بوی گل در خیمههای کربلا!
ترجمان واژههای سبز نور!
غیرت از نام تو سرمست غرور!
ای حریمت را ملائک پاسدار!
از نگاهت آسمانها بر مدار!
باغ با نامت گل افشان میشود
وسعت هستی بهاران میشود
نام تو آغاز سرخ قصههاست
ردّ پایت کربلا تا کربلاست
باغ دامانت شقایق پرور است
سایبان آیههای باور است
حرمتت، بانوی شهر قصّهها!
میبرد تا بینهایتها مرا
تکیهگاهی سورههای عشق را
مادری اسطورههای عشق را
شعله دارد سینهام از عشق تو
من پر از آیینهام از عشق تو
عشق یعنی: اوج پرواز منی
نغمۀ من، شور آواز منی
عشق یعنی: جوش توفان داشتن
شعلهای در سینه پنهان داشتن
عشق یعنی: لحظههای بیکسی
بیقراری، تشنگی، دلواپسی
انتظار کودکان بیقرار
التهاب سینههای داغدار
قصۀ دلتنگی آیینهها
مشکِ خالی، دست از پیکر جدا
انتظار مادری در اضطراب
سوز آتش، شعلههای آفتاب
هرم تب، هرم عطش در خیمهها
عشق یعنی: گریههای بیصدا
عشق یعنی: لحظۀ سرشارِ درد
عشق دیدی با دل و جانت چه کرد؟
***
ای فدای لالههای پرپرت
کربلا گل میکند از باورت
با تو شعرم آسمانی میشود
لحظههایم جاودانی میشود
با تو تا آیینه راهم میدهند
از غم هستی پناهم میدهند
جاری یاد تو روح باورم
شعلۀ عشق تو در بال و پرم
من پریشان در پریشان توام
شاعر غمهای پنهان توام
شاعر اوج عطش، اوج مجنون
سینهام دریا، دلم دریای خون
میسرایم لحظههای عشق را
ماجرا در ماجرای عشق را
شعله میبارد ز جان خستهام
دیدهام را حجلۀ خون بستهام
آیه آیه، ناشکیبایی منم
سوره سوره، درد تنهایی منم
بیقرارِ لحظههای غربتم
از صبوریهای تو در حیرتم
تشنهام مثل شقایقهای تو
همنوایم با دل تنهای تو
این من و این دیدۀ دریاییام
کربلا جاریست در تنهاییام
عطر سرخ لالههایت با من است
گریههای بیصدایت با من است
این تو تفسیر تمام روشنی!
تا همیشه جاری شعر منی!