- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۵
- بازدید: ۱۲۴۴
- شماره مطلب: ۳۰۳۲
-
چاپ
طور تجلّی
چون کرد با برادر خود قصه را تمام
رو بر مدینه کرد که یا سید الانام
این شاه سر جدا شده از تن حسین توست
این سینهچاک ناوک دشمن حسین توست
این نور نخل طور تجلّی که شد از او
کرب و بلا چو وادی ایمن حسین توست
این لالهگون قبای که جبرئیل از غمش
شال عزا فکنده به گردن حسین توست
این جسم پارهپاره که زهرا به ماتمش
صد پاره جامه ساخته بر تن حسین توست
این شمع جانگداز که اندر مصیبتش
از آه شعلهها شده روشن حسین توست
این پیکر کشیده به خون کز برای او
خونها ز دیده رفته به دامن حسین توست
این طایر حرم که ز پیکان شست کین
در خاک و خون نموده نشیمن حسین توست ...
-
هوای شهادت
چون شاه دین، هوای شهادت به سر گرفت
تاج سعادت از سر خود، چرخ برگرفت
گیتی کمیت تیز تکش را کشید تنگ
دست قضا عنان و رکابش، قدر گرفت
-
سرشک مصیبت
از پشت زین به خاک، چو خورشید دین نشست
برخاست شورشی که فلک بر زمین نشست
از شش جهت بلند شد، آهی که دود آن
بر طاقِ منظرِ فلکِ هفتمین نشست
-
حقّ اهلبیت
از هر کنار توسن بیداد تاختید
تا خاندان فاطمه، ویرانه ساختید
خواندید از حجاز مرا جانب عراق
وآن گاه پردههای مخالف نواختید
-
قاصد اشک
چون رو به سوی کعبۀ «بیت الحرام» کرد
در خون دیده، کعبه و زمزم، مقام کرد
هر جا قدم نهاد، مصیبت پدید شد
هر جا گذر نمود، قیامت، قیام کرد
طور تجلّی
چون کرد با برادر خود قصه را تمام
رو بر مدینه کرد که یا سید الانام
این شاه سر جدا شده از تن حسین توست
این سینهچاک ناوک دشمن حسین توست
این نور نخل طور تجلّی که شد از او
کرب و بلا چو وادی ایمن حسین توست
این لالهگون قبای که جبرئیل از غمش
شال عزا فکنده به گردن حسین توست
این جسم پارهپاره که زهرا به ماتمش
صد پاره جامه ساخته بر تن حسین توست
این شمع جانگداز که اندر مصیبتش
از آه شعلهها شده روشن حسین توست
این پیکر کشیده به خون کز برای او
خونها ز دیده رفته به دامن حسین توست
این طایر حرم که ز پیکان شست کین
در خاک و خون نموده نشیمن حسین توست ...