- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۴
- بازدید: ۱۶۱۶
- شماره مطلب: ۳۰۰۷
-
چاپ
سفینۀ خون
به گاهوارهات ای هُرم التهاب، بخواب!
تو خانهزادِ غمی، لحظهای بخواب، بخواب!
تو را چو چشمۀ باران به دشت خواهم برد
بخواب در بَرَم ای روح سبزِ آب، بخواب!
دوباره میکِشَمت مثل عطر در آغوش
چو روح غنچه که جاریست در گلاب، بخواب!
بخواب! اگر تو نخوابی به خویش میپیچم
به رویِ شانه چو مویت به پیچ و تاب، بخواب!
تو در تمامِ فصول ای نجابتِ سرسبز!
به زیرِ خوشۀ تبدار آفتاب بخواب!
اگر شقایق روحت تب بیابان داشت
چو من به وسعت رؤیایِ یک سحاب بخواب!
بخواب اصغرم! این بار کاخ آمالت
به روی دست پدر میشود خراب، بخواب!
اگر سفینۀ خون شد تنت، خدا یک روز
عذاب میدهد این قوم را عذاب، بخواب!
به روح زرد بیابان قسم که این خونها
فکنده بر دلشان چنگ اضطراب، بخواب!
-
روح غنچه
به گاهوارهات ای هرم التهاب بخواب
تو خانهزاد غمی، لحظهای بخواب بخواب
تو را چو چشمۀ باران به دشت خواهم برد
بخواب در برم ای روح سبز آب، بخواب
-
سفرۀ زمین
سماع را یله کن دست و آستینت را
بزن به خاک زمان، سفرۀ زمینت را
هنوز رنگ شفق صبح و شام خونین است
ز بس به سیلی و ناخن زدی جبینت را
-
بند دوم از ترجیع بند عاشورایی استاد شکوهی
به جز تو از همۀ کوفه با تو کیست؟ حسین!
دگر امید تو در زندگی به چیست؟ حسین!
کدام عاطفه مصباح راه سرخت گشت؟
که در سفینۀ عزمت درنگ نیست، حسین!
-
بند اول از ترجیع بند عاشورایی استاد شکوهی
چکاد آیۀ «و الشمس و الضحی» است حسین
نماد مجمل تفسیر «هل اتی» است حسین
اگر چه زادۀ «کیف بشر علی» است، ولی
حدیث فلسفهاش از بشر جداست حسین
سفینۀ خون
به گاهوارهات ای هُرم التهاب، بخواب!
تو خانهزادِ غمی، لحظهای بخواب، بخواب!
تو را چو چشمۀ باران به دشت خواهم برد
بخواب در بَرَم ای روح سبزِ آب، بخواب!
دوباره میکِشَمت مثل عطر در آغوش
چو روح غنچه که جاریست در گلاب، بخواب!
بخواب! اگر تو نخوابی به خویش میپیچم
به رویِ شانه چو مویت به پیچ و تاب، بخواب!
تو در تمامِ فصول ای نجابتِ سرسبز!
به زیرِ خوشۀ تبدار آفتاب بخواب!
اگر شقایق روحت تب بیابان داشت
چو من به وسعت رؤیایِ یک سحاب بخواب!
بخواب اصغرم! این بار کاخ آمالت
به روی دست پدر میشود خراب، بخواب!
اگر سفینۀ خون شد تنت، خدا یک روز
عذاب میدهد این قوم را عذاب، بخواب!
به روح زرد بیابان قسم که این خونها
فکنده بر دلشان چنگ اضطراب، بخواب!