- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۲۱۵۸
- شماره مطلب: ۲۹۹۰
-
چاپ
آب بقا
حیات آب بقا جز غم تو نیست، حسین!
نمیرد آن که دلش با غم تو زیست، حسین!
صفای عمر ابد یافت هر که در غم تو
به قدر یک مژه بر هم زدن گریست، حسین!
به روز حشر که محشر کند شفاعت تو
کسی که سایهنشین تو نیست، کیست؟ حسین!
جهنم است بهشتی که خالی از تو بود
بهشت بیگل رویت بهشت نیست، حسین!
تویی که آیت حُرّیت از رخت پیداست
خوشا کسی که چو حرّ بر تو بنگریست، حسین!
گدای راه تو هر کس که گشت آقا شد
که گرد خاک رهت تاج سروریست، حسین!
نشسته بر سر راه تو «رستگار» مدام
به دستگیری او لحظهای بایست، حسین!
-
مهریۀ مادر
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریۀ مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی اما
شادیم که کشتی نجات است حسین
-
تقدیم به یار
تا نظر بر رخ مانند بهارت کردم
ساغری داشتم از اشک نثارت کردم
در نگاه تو، خدا را به حقیقت دیدمپیش یک جلوۀ او آینه دارت کردم
-
حسین کیست؟
حسین، لالۀ سرخی که جان معطر اوست
بهار، تا ابدیت پیام آور اوست
ز آفتاب رخش، ماه در شب تاریکعلامتی ست که روشن ز روی انور اوست
-
اشک غم
تا غرق اشک ماتم خود کردهای مرا
جاری چو قطره، در یم خود کردهای مرا
عمری بر آستان غمت، گریه میکنمتو کعبهای و زمزم خود کردهای مرا
آب بقا
حیات آب بقا جز غم تو نیست، حسین!
نمیرد آن که دلش با غم تو زیست، حسین!
صفای عمر ابد یافت هر که در غم تو
به قدر یک مژه بر هم زدن گریست، حسین!
به روز حشر که محشر کند شفاعت تو
کسی که سایهنشین تو نیست، کیست؟ حسین!
جهنم است بهشتی که خالی از تو بود
بهشت بیگل رویت بهشت نیست، حسین!
تویی که آیت حُرّیت از رخت پیداست
خوشا کسی که چو حرّ بر تو بنگریست، حسین!
گدای راه تو هر کس که گشت آقا شد
که گرد خاک رهت تاج سروریست، حسین!
نشسته بر سر راه تو «رستگار» مدام
به دستگیری او لحظهای بایست، حسین!