- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۳
- بازدید: ۵۷۶
- شماره مطلب: ۲۹۸۴
-
چاپ
زلال عشق
تا به سر باشد مرا سودای او
میسپارم جان به خاک پای او
سود من این بس که تا پایان عمر
سوختم در آتش سودای او
او مراد سینۀ سوزان من
من مرید شیوۀ شیوای او
او زلال عشق در مینای جان
جان خُمار دُردی صهبای او
اوست دل را ساقی بزم وفا
دل عطشناک میمینای او
عقل سرگردان بود در کوی عشق
عشق مات جلوۀ سیمای او
او تجلّیبخش شام تار دل
دل گرفتار رخ زیبای او
او طبیب درد بیدرمان ما
ما مریض عشوۀ ایمان او
او فروغ دیدهی بیمار ما
چشم ما محو قد رعنای او
هست گردون تابع ما تا بود
بر سر ما سایۀ بالای او
از نوای ما جهانی سر خوشند
چون نوای ما بود از نای او
نینوایی شد دل عالم چو گشت
خاک گرم کربلا مأوای او
نیست غیر از ساختن تا سوختن
سوز و ساز عاشق شیدای او
زد چو مردانی قدم در راه عشق
ما سویالله پر شد از غوغای او
زلال عشق
تا به سر باشد مرا سودای او
میسپارم جان به خاک پای او
سود من این بس که تا پایان عمر
سوختم در آتش سودای او
او مراد سینۀ سوزان من
من مرید شیوۀ شیوای او
او زلال عشق در مینای جان
جان خُمار دُردی صهبای او
اوست دل را ساقی بزم وفا
دل عطشناک میمینای او
عقل سرگردان بود در کوی عشق
عشق مات جلوۀ سیمای او
او تجلّیبخش شام تار دل
دل گرفتار رخ زیبای او
او طبیب درد بیدرمان ما
ما مریض عشوۀ ایمان او
او فروغ دیدهی بیمار ما
چشم ما محو قد رعنای او
هست گردون تابع ما تا بود
بر سر ما سایۀ بالای او
از نوای ما جهانی سر خوشند
چون نوای ما بود از نای او
نینوایی شد دل عالم چو گشت
خاک گرم کربلا مأوای او
نیست غیر از ساختن تا سوختن
سوز و ساز عاشق شیدای او
زد چو مردانی قدم در راه عشق
ما سویالله پر شد از غوغای او