- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۳
- بازدید: ۱۳۸۴
- شماره مطلب: ۲۹۵۸
-
چاپ
چشم خمار
در مدح تو باید که ببندیم دهان را
وقتی که بریدند ادیبانه زبان را
بازار سر زلف تو از بسکه شلوغ است
انگشت به لب کرده زلیخا صفتان را
وصف مژهها و خم ابروت مرا کشت
زحمت نده صیاد! دگر تیر و کمان را
با تکه کلافی به وصال تو رسیدم
زهرا به حسابم زده این سود کلان را
تا سفرۀ احسان کرم خانهتان هست
سائل نخورد ثانیهای غصۀ نان را
ما بهتر از این روضه، بهشتی نشناسیم
بهتر که بچسبیم همین نقد جهان را
با طشت نگو کوچۀ غم خون جگرت کرد
ترسم که به زینب برساند جریان را
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
چشم خمار
در مدح تو باید که ببندیم دهان را
وقتی که بریدند ادیبانه زبان را
بازار سر زلف تو از بسکه شلوغ است
انگشت به لب کرده زلیخا صفتان را
وصف مژهها و خم ابروت مرا کشت
زحمت نده صیاد! دگر تیر و کمان را
با تکه کلافی به وصال تو رسیدم
زهرا به حسابم زده این سود کلان را
تا سفرۀ احسان کرم خانهتان هست
سائل نخورد ثانیهای غصۀ نان را
ما بهتر از این روضه، بهشتی نشناسیم
بهتر که بچسبیم همین نقد جهان را
با طشت نگو کوچۀ غم خون جگرت کرد
ترسم که به زینب برساند جریان را