- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۳
- بازدید: ۱۰۰۳
- شماره مطلب: ۲۹۴۰
-
چاپ
کربلا تا کوچه
تنهاترین سردار! دیگر لشکرت نیست
تکیه بده بر نیزهات پیغمبرت نیست
یک گله گرگ تشنه آماده است اما
دیگر ابالفضلت، علیاکبرت نیست
این قدر بوسیده تو را شمشیرهاشان
یک جای سالم مانده روی پیکرت نیست
از کربلا تا کوچه قلبم ناگهان رفت
وقتی که دیدم گوشوار دخترت نیست
گشتم تمام کربلا را ... آه ... اما
پیراهنی که داده بود مادرت نیست
***
مهماننوازی میکند ... الشام الشام
گاهی سرت بر نیزه و گاهی سرت نیست
کربلا تا کوچه
تنهاترین سردار! دیگر لشکرت نیست
تکیه بده بر نیزهات پیغمبرت نیست
یک گله گرگ تشنه آماده است اما
دیگر ابالفضلت، علیاکبرت نیست
این قدر بوسیده تو را شمشیرهاشان
یک جای سالم مانده روی پیکرت نیست
از کربلا تا کوچه قلبم ناگهان رفت
وقتی که دیدم گوشوار دخترت نیست
گشتم تمام کربلا را ... آه ... اما
پیراهنی که داده بود مادرت نیست
***
مهماننوازی میکند ... الشام الشام
گاهی سرت بر نیزه و گاهی سرت نیست