- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۰
- بازدید: ۱۳۱۷
- شماره مطلب: ۲۹۳۸
-
چاپ
تدفین سرخ
آمدی تا کنار خیمۀ من، باز با خواهرت سخن داری
چه نیازی مرا صدا بزنی، با خودت عطر یاسمن داری
چه قَدَر جلوۀ تو طاهایی است، مثل باباست طرز لبخندت
چه قَدَر خندۀ تو زهرایی است، رنگ رخسارۀ حسن داری
دست چشمم برای تو رو شد، اشک در دشت دیده آهو شد
بغض! ای بغض سر فروبسته! نکند قصد واشدن داری
دست بر سینهام بیا بگذار، صبر از قلب زینبت پر زد
تو مگر بارها نمیگفتی، که تو وابستگی به من داری
خواب دیدم میان این وادی، جسم تو روی خاک افتاده است
جسم تو روی خاک، نه! مخفی است، نیزهها، تیرها به تن داری
در همان های و هوی میدیدم، داغ تدفین سرخ تو امّا ...
بوریا بود بر تنت گر چه، در خیام خودت کفن داری
آه حالا دو روز هست و سه شب، کربلا میزبان پیکر توست
تا چهل منزل دگر مانده، چه قَدَر راه تا بدن داری
صوت قرآن مکّیات را آه!، نیزۀ شامیات نمیفهمد
بر سر زینب تو نازل شد، آیههایی که بر دهن داری
-
قصیدهای در نعت چهارده معصوم
به یمن آنکه گشودند پرنیان خیال
رمید شام فراق و دمید صبح وصال
رسید فصل بهار از پی خریف و شتا
مگر که وام بگیرد ز ابر مال و منال
-
ماه تمامی روی خاک
کوچهای بود و دری بود و امامی روی خاک
میدوید آشفتهرو، ماه تمامی روی خاک
بی عمامه، بی عصا، بیتاب قرآن میدوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک
-
دلبند رضا
همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی
محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی
میان بهترینهایی چه تفضیلی از این برتر
که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی
-
جمال مرتضی
از روزن صبح تا تو را دیدم
گفتم به خودم تو را چرا دیدم
راضی نشدم که جز تو را بینم
حق را به جمال مرتضی دیدم
تدفین سرخ
آمدی تا کنار خیمۀ من، باز با خواهرت سخن داری
چه نیازی مرا صدا بزنی، با خودت عطر یاسمن داری
چه قَدَر جلوۀ تو طاهایی است، مثل باباست طرز لبخندت
چه قَدَر خندۀ تو زهرایی است، رنگ رخسارۀ حسن داری
دست چشمم برای تو رو شد، اشک در دشت دیده آهو شد
بغض! ای بغض سر فروبسته! نکند قصد واشدن داری
دست بر سینهام بیا بگذار، صبر از قلب زینبت پر زد
تو مگر بارها نمیگفتی، که تو وابستگی به من داری
خواب دیدم میان این وادی، جسم تو روی خاک افتاده است
جسم تو روی خاک، نه! مخفی است، نیزهها، تیرها به تن داری
در همان های و هوی میدیدم، داغ تدفین سرخ تو امّا ...
بوریا بود بر تنت گر چه، در خیام خودت کفن داری
آه حالا دو روز هست و سه شب، کربلا میزبان پیکر توست
تا چهل منزل دگر مانده، چه قَدَر راه تا بدن داری
صوت قرآن مکّیات را آه!، نیزۀ شامیات نمیفهمد
بر سر زینب تو نازل شد، آیههایی که بر دهن داری