- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۳
- بازدید: ۸۰۱
- شماره مطلب: ۲۹۳۱
-
چاپ
دلش شکست
وقتی کنار علقمه سقا دلش شکست
دیگر بهانه داشت که دریا دلش شکست
در خیمه دیده بود عطش موج میزند
حس کرد تا کمی خنکا را دلش شکست
دریا برای بوسه ز لبهاش تشنه بود
یک لحظه، یک امید، نه، دریا دلش شکست
مشکش پر آب کرد و روان شد به خیمهها
اما چه شد؟ چه دید خدایا؟ دلش شکست
از بس که کرده بود تمنا ز مشک، تا
تیری رسید، مشک هم آنجا دلش شکست
ناگه عمود آمد و بر فرق او نشست
سقا سرش شکسته و زهرا دلش شکست
چشم حسین بر ره و این صحنه را که دید
آیا قدش شکست خدا یا دلش شکست
یک لحظه خوب زینب خود را نگاه کرد
یا یاد روزهای مبادا دلش شکست
دلش شکست
وقتی کنار علقمه سقا دلش شکست
دیگر بهانه داشت که دریا دلش شکست
در خیمه دیده بود عطش موج میزند
حس کرد تا کمی خنکا را دلش شکست
دریا برای بوسه ز لبهاش تشنه بود
یک لحظه، یک امید، نه، دریا دلش شکست
مشکش پر آب کرد و روان شد به خیمهها
اما چه شد؟ چه دید خدایا؟ دلش شکست
از بس که کرده بود تمنا ز مشک، تا
تیری رسید، مشک هم آنجا دلش شکست
ناگه عمود آمد و بر فرق او نشست
سقا سرش شکسته و زهرا دلش شکست
چشم حسین بر ره و این صحنه را که دید
آیا قدش شکست خدا یا دلش شکست
یک لحظه خوب زینب خود را نگاه کرد
یا یاد روزهای مبادا دلش شکست