- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۶
- بازدید: ۱۹۸۰
- شماره مطلب: ۲۹۱۴
-
چاپ
پیامبر
در حیرت است و محو تماشا پیامبر
گویا جوان شدهست یکی با پیامبر
قرآن به دست دارد و در دست ذوالفقار
این شیرمرد کیست؟ علی یا پیامبر؟
الله اکبر این نغمات از لسان اوست
یا اینکه گفته است اذان را پیامبر
با دیدنش عدو به ندا گفت: بین ما
جنگی نبود و نیست دمی با پیامبر
اصلاً مصاف هاشمیان نابرابر است
حالی علی و حمزه و حالا پیامبر؟
آیینه است اکبر و حاجت به تیغ نیست
سنگش زنید لشگریان تا پیامبر
صد تکهتکهتکه شود تا که بشنوید
وا اکبرا و وا علیا، وا پیامبر
افتاده است روی تن خشک کربلا
ارباً علیاکبر و اربا پیامبر
بوی مدینه کرببلا را گرفته است
خوش آمدید حضرت زهرا، پیامبر
-
مقتل انگار پر از غوغا شد
کار را یکسره کرد و پا شد
دور شد از همگان، تنها شد
مقتل انگار پر از غوغا شد
سر پیراهن او دعوا شد
-
ردّ پا
از سر نیزه دعایی کن سوای این و آن
چون امیدی نیست دیگر به دعای این و آن
جادهای هستم که پایانم تویی امّا بدان
مانده روی بغضهایم ردّپای این و آن
-
نشان کربلا
چیزی نمانده تا برسد کاروانشان
از دورها به چشم می آید نشانشان
از پردههای سردر محمل مشخص است
هرگز نداده است نسیمی تکانشان
-
السّلام علی الطفّل الرّضیع
لشگری در پیش رویش هست و تنها میرود
تا بگیرد حقّ بابا و خودش را میرود
آن چنان پیچیده بوی یاس در قنداقهاش
گوییا دارد به استقبال زهرا میرود
پیامبر
در حیرت است و محو تماشا پیامبر
گویا جوان شدهست یکی با پیامبر
قرآن به دست دارد و در دست ذوالفقار
این شیرمرد کیست؟ علی یا پیامبر؟
الله اکبر این نغمات از لسان اوست
یا اینکه گفته است اذان را پیامبر
با دیدنش عدو به ندا گفت: بین ما
جنگی نبود و نیست دمی با پیامبر
اصلاً مصاف هاشمیان نابرابر است
حالی علی و حمزه و حالا پیامبر؟
آیینه است اکبر و حاجت به تیغ نیست
سنگش زنید لشگریان تا پیامبر
صد تکهتکهتکه شود تا که بشنوید
وا اکبرا و وا علیا، وا پیامبر
افتاده است روی تن خشک کربلا
ارباً علیاکبر و اربا پیامبر
بوی مدینه کرببلا را گرفته است
خوش آمدید حضرت زهرا، پیامبر