- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۰
- بازدید: ۱۲۷۶
- شماره مطلب: ۲۸۷۹
-
چاپ
خواهرزاده
نه به اندازهی علیاکبر
ولی آن قدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم
به همین ذکر یا علی، مادر
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزویِمان این است
بر تن ما کفن بپوشانی
تو به خیمه بمان که میترسیم
محض حال تو اذنمان ندهد
نکند در خورش نباشیم و
فرصت امتحانمان ندهد
فکر ما را نکن مراقب باش
داییِ ما غم تو را نخورد
آن قدر غصّه خورده، حداقل
غصّۀ ماتم تو را نخورد
دو برادر کنار هم بهتر
میتوانند یاورش باشند
میتوانند در مقابل سنگ
روی نی حامی سرش باشند
آن قدر تیر و نیزه میبارد
خَم به ابرویمان نیاوردیم
مادرم! تو دعا کن آخر کار
لاأقل تکّهتکّه برگردیم
-
گنجینۀ اسرار
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
شور و حالم قیل و قال کوچه و بازار شد
هرکسی عمّان نخواهد شد مگر در خانهات
در حرم بودم، دلم گنجینۀ اسرار شد
-
ارث قبیله
ارث قبیله است که هرکس جوانتر است
مویش سفید گشته و قدش کمانتر است
این بیست و پنج سال که سنی نمیشود
اما بهار عمر شما پر خزانتر است
-
نور واحد
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیر و جوان نداشت، که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
-
عشق در کرببلا و زندگی در کربلاست
بشنو از من، دارم از یارم حکایت میکنم
سینهای دارم کز آن شرح محبت میکنم
هر جوانی را دلی هر عاشقی را سینهای است
من دلی دارم که آن را وقف هیئت میکنم
خواهرزاده
نه به اندازهی علیاکبر
ولی آن قدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم
به همین ذکر یا علی، مادر
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزویِمان این است
بر تن ما کفن بپوشانی
تو به خیمه بمان که میترسیم
محض حال تو اذنمان ندهد
نکند در خورش نباشیم و
فرصت امتحانمان ندهد
فکر ما را نکن مراقب باش
داییِ ما غم تو را نخورد
آن قدر غصّه خورده، حداقل
غصّۀ ماتم تو را نخورد
دو برادر کنار هم بهتر
میتوانند یاورش باشند
میتوانند در مقابل سنگ
روی نی حامی سرش باشند
آن قدر تیر و نیزه میبارد
خَم به ابرویمان نیاوردیم
مادرم! تو دعا کن آخر کار
لاأقل تکّهتکّه برگردیم