- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۷۹۴
- شماره مطلب: ۲۸۷۰
-
چاپ
پیداست...
آفتاب دوبارهای پیداست
روی دوشش ستارهای پیداست
مشک بر روی شانهی عباس
لب دریا کنارهای پیداست
این طرف غیر خار در دستی
وای من سنگ خارهای پیداست
آن طرف حنجری عطشآلود
در پس گاهوارهای پیداست
این طرف با سه شعبههای خودش
روی اسبی سوارهای پیداست
آه از توی گودی گودال
سر دارالامارهای پیداست
اگر این نیزهها اجازه دهند
بدن پارهپارهای پیداست
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
پیداست...
آفتاب دوبارهای پیداست
روی دوشش ستارهای پیداست
مشک بر روی شانهی عباس
لب دریا کنارهای پیداست
این طرف غیر خار در دستی
وای من سنگ خارهای پیداست
آن طرف حنجری عطشآلود
در پس گاهوارهای پیداست
این طرف با سه شعبههای خودش
روی اسبی سوارهای پیداست
آه از توی گودی گودال
سر دارالامارهای پیداست
اگر این نیزهها اجازه دهند
بدن پارهپارهای پیداست