مشخصات شعر

امام پری‌ها

حیا به دست تو آموخت دلبری‌ها را

و آمدی که امامت کنی پری‌ها را

 

بیا ببین زنی از نسل کربلا، زینب

چنان تو کرده ادا حقّ خواهری‌ها را

 

خطیب خطبۀ غربت، رضای خفته به قم

بگیر دست دل پای منبری‌ها را

 

وفا نداشت پرستو، تو یاد دادی باز

به هر چه مرغ مهاجر، کبوتری‌ها را

 

به جز تو مونس موسی کی است بتواند؟

به جا بیاورد آیین دختری‌ها را

 

تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی

گره زدی سر هر غنچه روسری‌ها را

 

شکسته باد خدایا همیشه دست تبر

شکست قامت سبز صنوبر‌ی‌ها را

 

نشسته‌ام چو غباری به شوق اذن دخول

بیا بگو نتکانند پادری‌ها را

 

امام پری‌ها

حیا به دست تو آموخت دلبری‌ها را

و آمدی که امامت کنی پری‌ها را

 

بیا ببین زنی از نسل کربلا، زینب

چنان تو کرده ادا حقّ خواهری‌ها را

 

خطیب خطبۀ غربت، رضای خفته به قم

بگیر دست دل پای منبری‌ها را

 

وفا نداشت پرستو، تو یاد دادی باز

به هر چه مرغ مهاجر، کبوتری‌ها را

 

به جز تو مونس موسی کی است بتواند؟

به جا بیاورد آیین دختری‌ها را

 

تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی

گره زدی سر هر غنچه روسری‌ها را

 

شکسته باد خدایا همیشه دست تبر

شکست قامت سبز صنوبر‌ی‌ها را

 

نشسته‌ام چو غباری به شوق اذن دخول

بیا بگو نتکانند پادری‌ها را

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×