- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۴
- بازدید: ۳۱۶۰
- شماره مطلب: ۲۶۹۲
-
چاپ
امام پریها
حیا به دست تو آموخت دلبریها را
و آمدی که امامت کنی پریها را
بیا ببین زنی از نسل کربلا، زینب
چنان تو کرده ادا حقّ خواهریها را
خطیب خطبۀ غربت، رضای خفته به قم
بگیر دست دل پای منبریها را
وفا نداشت پرستو، تو یاد دادی باز
به هر چه مرغ مهاجر، کبوتریها را
به جز تو مونس موسی کی است بتواند؟
به جا بیاورد آیین دختریها را
تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی
گره زدی سر هر غنچه روسریها را
شکسته باد خدایا همیشه دست تبر
شکست قامت سبز صنوبریها را
نشستهام چو غباری به شوق اذن دخول
بیا بگو نتکانند پادریها را
-
آبروداری
چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه میخواهد مرا از هرچه خود، عاری کند
هرکسی اینجا هنر کرده است، با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پردهبرداری کند
-
راه عاشقی
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
سر پیری عجب شوری است در چشمانت ای مومن!
جوان بودن به ظاهر نیست، باید دل جوان باشد
-
قشلاق عشق
ای از تبار عاطفه ضامن شو، از چنگ هر چه حادثه آهو را
قشلاق عشق کوی بهارانت، ای جَلد کرده هر چه پرستو را
ماه شب چهارده عصمت، در چاه رفته یوسف سامرّا
دنیا تمام دیدۀ یعقوب است، از عالمی دریغ مکن سو را
امام پریها
حیا به دست تو آموخت دلبریها را
و آمدی که امامت کنی پریها را
بیا ببین زنی از نسل کربلا، زینب
چنان تو کرده ادا حقّ خواهریها را
خطیب خطبۀ غربت، رضای خفته به قم
بگیر دست دل پای منبریها را
وفا نداشت پرستو، تو یاد دادی باز
به هر چه مرغ مهاجر، کبوتریها را
به جز تو مونس موسی کی است بتواند؟
به جا بیاورد آیین دختریها را
تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی
گره زدی سر هر غنچه روسریها را
شکسته باد خدایا همیشه دست تبر
شکست قامت سبز صنوبریها را
نشستهام چو غباری به شوق اذن دخول
بیا بگو نتکانند پادریها را