مشخصات شعر

مولای ابرها

چند آسمان ورای تمنای ابرها

فریاد می‌زنند که مولای ابرها

 

بی‌تو قرار نیست ببارند غیر خون

این سرنوشت حتمی فردای ابرها

 

باران! که چون نرفتن تو غیرممکن است

لختی بمان به روی حرم جای ابرها

 

اطفال صف کشیده که بر شانه‌ات روند

چون دیدنی ست دشت ز بالای ابرها

 

***

 

از شرم آب شد بدنت تا بخار شد

از جسم توست تک‌تک اجزای ابرها

 

این‌گونه شد که راز فراوانی غمت

پیوند می‌خورد به معمای ابرها

 

یک ماه گمشده! به تمنّای آب نیست

منظور خواهرت ز تماشای ابرها

 

در امتداد آبی سیر نگاه تو

پا می‌گذاشت قافله جا پای ابرها

 

برخیز چون به علقمه مه گرفته‌ات

خیره شد خدای تو از لای ابرها

مولای ابرها

چند آسمان ورای تمنای ابرها

فریاد می‌زنند که مولای ابرها

 

بی‌تو قرار نیست ببارند غیر خون

این سرنوشت حتمی فردای ابرها

 

باران! که چون نرفتن تو غیرممکن است

لختی بمان به روی حرم جای ابرها

 

اطفال صف کشیده که بر شانه‌ات روند

چون دیدنی ست دشت ز بالای ابرها

 

***

 

از شرم آب شد بدنت تا بخار شد

از جسم توست تک‌تک اجزای ابرها

 

این‌گونه شد که راز فراوانی غمت

پیوند می‌خورد به معمای ابرها

 

یک ماه گمشده! به تمنّای آب نیست

منظور خواهرت ز تماشای ابرها

 

در امتداد آبی سیر نگاه تو

پا می‌گذاشت قافله جا پای ابرها

 

برخیز چون به علقمه مه گرفته‌ات

خیره شد خدای تو از لای ابرها

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×