- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۱
- بازدید: ۱۶۶۸
- شماره مطلب: ۲۵۵۸
-
چاپ
آرام جان
دل شب چشمهها از چشم وا کرد
میان گریه بابا را صدا کرد
ز دوری پدر چون گریه سر کرد
صدای گریهها سر را خبر کرد
چو اینجا مهربانی از دو سر بود
ز دختر ناشکیباتر پدر بود
پدر با سر به آن ویرانه آمد
چو شمعی در بر پروانه آمد
اگر چه بود خونین چهرۀ گل
ولی معشوق خود بشناخت بلبل
به بر آورد چون آرام جان را
زد اول بوسه جای خیزران را
به آب دیده گل را شستشو کرد
نوازش کرد و زخم گل رفو کرد
لبش چون بر لب یار آن شب آمد
گمانم جان او هم بر لب آمد
«طریق عشق بر عالم نشان داد
سر بابای خود بوسید و جان داد»
-
جام بلور
دلم تنگه دلم تنگه برادر
یه لشگر با تو میجنگه برادر
کمی آهستهتر جام بلورم!
که این صحرا پر از سنگه برادر
-
زنجیر...
هنگام رحیل آسمان بود
دلشوره به جان آسمان بود
افتاد به دست و پای زینب
زنجیر مگر ز محرمان بود؟
-
غنچۀ سوخته
میسوخت غنچهای ز عطش در کنار آب
گردید باغبان بر گل شرمسار آب
آگه ز شیرخواره نبودی مگر فلک!
دادی به دست آب چرا اختیار آب؟
-
باغ بنفشه
ز صحرای مصیبت کاروان ناله میآید
که یک باغ بنفشه بر مزار لاله میآید
ز جا خیز ای برادر حال خواهر را تماشا کن
سپرده دخترت را بر زن غساله، میآید
آرام جان
دل شب چشمهها از چشم وا کرد
میان گریه بابا را صدا کرد
ز دوری پدر چون گریه سر کرد
صدای گریهها سر را خبر کرد
چو اینجا مهربانی از دو سر بود
ز دختر ناشکیباتر پدر بود
پدر با سر به آن ویرانه آمد
چو شمعی در بر پروانه آمد
اگر چه بود خونین چهرۀ گل
ولی معشوق خود بشناخت بلبل
به بر آورد چون آرام جان را
زد اول بوسه جای خیزران را
به آب دیده گل را شستشو کرد
نوازش کرد و زخم گل رفو کرد
لبش چون بر لب یار آن شب آمد
گمانم جان او هم بر لب آمد
«طریق عشق بر عالم نشان داد
سر بابای خود بوسید و جان داد»