- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۰
- بازدید: ۱۹۴۹
- شماره مطلب: ۲۵۵۱
-
چاپ
کنار علقمه
دو تیر یکسره چشم امیدم از تو بریده
یکی نشسته به مشک و یکی نشسته به دیده
ز جای خیز و بیا همرهم به خیمه و مپسند
که پیش چشم عدو رو کنم به خیمه خمیده
به خاک و خون رخ ماهت مرا خبر میداد
چهسان فتادهای از زین تو با دو دست بریده
نشستهام به کنارت نشستی که نخیزم
صدای مادرم اینجا مرا به گوش رسیده
کنار علقمه بر پا قیامتی است ببینید
غروب کرده مه و رنگ آفتاب پریده
به خواب خوش برو ای پاسدار خیمۀ زینب
که چشمهای تو شبهاست رنگ خواب ندیده
-
جام بلور
دلم تنگه دلم تنگه برادر
یه لشگر با تو میجنگه برادر
کمی آهستهتر جام بلورم!
که این صحرا پر از سنگه برادر
-
زنجیر...
هنگام رحیل آسمان بود
دلشوره به جان آسمان بود
افتاد به دست و پای زینب
زنجیر مگر ز محرمان بود؟
-
غنچۀ سوخته
میسوخت غنچهای ز عطش در کنار آب
گردید باغبان بر گل شرمسار آب
آگه ز شیرخواره نبودی مگر فلک!
دادی به دست آب چرا اختیار آب؟
-
باغ بنفشه
ز صحرای مصیبت کاروان ناله میآید
که یک باغ بنفشه بر مزار لاله میآید
ز جا خیز ای برادر حال خواهر را تماشا کن
سپرده دخترت را بر زن غساله، میآید
کنار علقمه
دو تیر یکسره چشم امیدم از تو بریده
یکی نشسته به مشک و یکی نشسته به دیده
ز جای خیز و بیا همرهم به خیمه و مپسند
که پیش چشم عدو رو کنم به خیمه خمیده
به خاک و خون رخ ماهت مرا خبر میداد
چهسان فتادهای از زین تو با دو دست بریده
نشستهام به کنارت نشستی که نخیزم
صدای مادرم اینجا مرا به گوش رسیده
کنار علقمه بر پا قیامتی است ببینید
غروب کرده مه و رنگ آفتاب پریده
به خواب خوش برو ای پاسدار خیمۀ زینب
که چشمهای تو شبهاست رنگ خواب ندیده