- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۶
- بازدید: ۱۴۰۰
- شماره مطلب: ۲۵۱۴
-
چاپ
سنگ غسل
کیست امشب در دل طوفانی او جا کند
قطرههای تاولش را راهی دریا کند
گرد و خاکی گشته بود، اما هنوز آئینه بود
صفحۀ آئینه را فردای محشر وا کند
مشتی از خاکستر پروانه نیت کرده است
کنج این ویرانسرا گلخانهای بر پا کند
تار و پودی از لباس مندرس گردیدهاش
میتواند دیدۀ یعقوب را بینا کند
او که دارد پنجهای مشکلگشا، قادر نبود
چشمهای بستۀ بابای خود را وا کند
گیسویش را زیر پای میهمانش پهن کرد
آنقدر فرصت نشد تا بوریا پیدا کند
خشتهای این خرابه سنگ غسلش میشود
یک نفر باید دوباره غسل یک زهرا کند
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
سنگ غسل
کیست امشب در دل طوفانی او جا کند
قطرههای تاولش را راهی دریا کند
گرد و خاکی گشته بود، اما هنوز آئینه بود
صفحۀ آئینه را فردای محشر وا کند
مشتی از خاکستر پروانه نیت کرده است
کنج این ویرانسرا گلخانهای بر پا کند
تار و پودی از لباس مندرس گردیدهاش
میتواند دیدۀ یعقوب را بینا کند
او که دارد پنجهای مشکلگشا، قادر نبود
چشمهای بستۀ بابای خود را وا کند
گیسویش را زیر پای میهمانش پهن کرد
آنقدر فرصت نشد تا بوریا پیدا کند
خشتهای این خرابه سنگ غسلش میشود
یک نفر باید دوباره غسل یک زهرا کند