- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۳۱۸۱
- شماره مطلب: ۲۴۹۵
-
چاپ
وقتش شده
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
فکری برای این همه خاکسترت کنی
عُذر مرا ببخش دوایی نداشتم
تا مرهم کبودی چشم ترت کنی
امشب خودم برای تو نان میپزم ولی
با شرط اینکه نذرِ تب پیکرت کنی
مجبور نیستی که برای دلِ علی
یک گوشهای نشینی و چادر سرت کنی
زحمت مکش خودم به حسین آب میدهم
تو بهتر است فکر برای پرت کنی
ای کاش از بقیهی پیراهنِ حسین
معجز ببافی و به سر دخترت کنی
من، زینب و حسن، ... همه ناراحت توایم
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
وقتش شده
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
فکری برای این همه خاکسترت کنی
عُذر مرا ببخش دوایی نداشتم
تا مرهم کبودی چشم ترت کنی
امشب خودم برای تو نان میپزم ولی
با شرط اینکه نذرِ تب پیکرت کنی
مجبور نیستی که برای دلِ علی
یک گوشهای نشینی و چادر سرت کنی
زحمت مکش خودم به حسین آب میدهم
تو بهتر است فکر برای پرت کنی
ای کاش از بقیهی پیراهنِ حسین
معجز ببافی و به سر دخترت کنی
من، زینب و حسن، ... همه ناراحت توایم
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی