- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۱۵
- بازدید: ۶۷۷۴
- شماره مطلب: ۲۳۸۷
-
چاپ
یک مشک از قبیلۀ ما یک عمو گرفت
تا میشود ز چشمۀ توحید جو گرفت
از دست هرکسی که نباید سبو گرفت
تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست
پس این فرات بود که با تو وضو گرفت
کوچک نشد مقام تو نه... تازه کربلا
با آبروی ریختهات آبرو گرفت
شرم زیاد توهمه را سمت تو کشید
این آفتاب بود که با ماه خو گرفت
دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی
وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت
خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیلۀ ما یک عمو گرفت
از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
از آن به بعد بود که راه گلو گرفت
***
زینب شده شکسته غرورش، شنیدهای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت
در کوفه بیشتربه قدت احتیاج داشت
با آستین پاره نمیشد که رو گرفت
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
یک مشک از قبیلۀ ما یک عمو گرفت
تا میشود ز چشمۀ توحید جو گرفت
از دست هرکسی که نباید سبو گرفت
تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست
پس این فرات بود که با تو وضو گرفت
کوچک نشد مقام تو نه... تازه کربلا
با آبروی ریختهات آبرو گرفت
شرم زیاد توهمه را سمت تو کشید
این آفتاب بود که با ماه خو گرفت
دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی
وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت
خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیلۀ ما یک عمو گرفت
از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
از آن به بعد بود که راه گلو گرفت
***
زینب شده شکسته غرورش، شنیدهای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت
در کوفه بیشتربه قدت احتیاج داشت
با آستین پاره نمیشد که رو گرفت