- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۰/۰۳
- بازدید: ۱۴۹۴
- شماره مطلب: ۲۳۵۳
-
چاپ
هرگز ندیدهاند به عالم زن اینچنین
هرگز ندیدهاند به عالم زن اینچنین
خون خوردن آنچنان و سخن گفتن اینچنین
در قصر ظالمان به تظلّم که دیده است
شیرآفرین زنی که کند شیون اینچنین
هرگونهاش پناه یتیمی دگر شدهست
آری بوَد کرامت آن دامن اینچنین
زندان به بوی نافلۀ خود بهشت کرد
زینب چراغ ناله کند روشن اینچنین
پیش حسین اشک و به قصر یزید لعن
با دوست آنچنان و بَرِ دشمن اینچنین
در دشت بیند آن تن دور از سر آنچنان
بر نیزه خواند آن سر دور از تن اینچنین
آه، ای سر حسین! چو مه در پی توام
خورشید من! به شام مرو بی من اینچنین
از خون، حجاب صورت خود کرده یا حسین
جز خواهرت که بوده به عفت زن این چنین؟
-
خورشید شیعه
ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم
بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم
بر علم مصطفی باب تو بود باب
وآن خانه را تو بام، یا باقرالعلوم -
تنها گل نچیدۀ تو
قلم زدند به خون سر بریدۀ تو
فرشتگان نگارندۀ جریدۀ تو
شب از دعای درختان روشن ملکوتگذشت کفتر آه به خون تپیدۀ تو
-
خیمۀ نور
شیعیان! رخت عزا بر تن کنید
کربلا در کربلا، شیون کنید
آفتاب غیرتِ حق، منجلی است
موسم سوگِ حسین بن علی است
-
قبلۀ قبیله
آسمانها، سوگوار کیستند؟
خیمهها، چشمانتظار کیستند؟
باغبانِ غنچههای یاس کو؟
بچّهها! آخر عمو عبّاس کو؟
هرگز ندیدهاند به عالم زن اینچنین
هرگز ندیدهاند به عالم زن اینچنین
خون خوردن آنچنان و سخن گفتن اینچنین
در قصر ظالمان به تظلّم که دیده است
شیرآفرین زنی که کند شیون اینچنین
هرگونهاش پناه یتیمی دگر شدهست
آری بوَد کرامت آن دامن اینچنین
زندان به بوی نافلۀ خود بهشت کرد
زینب چراغ ناله کند روشن اینچنین
پیش حسین اشک و به قصر یزید لعن
با دوست آنچنان و بَرِ دشمن اینچنین
در دشت بیند آن تن دور از سر آنچنان
بر نیزه خواند آن سر دور از تن اینچنین
آه، ای سر حسین! چو مه در پی توام
خورشید من! به شام مرو بی من اینچنین
از خون، حجاب صورت خود کرده یا حسین
جز خواهرت که بوده به عفت زن این چنین؟