- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۸/۱۷
- بازدید: ۲۰۵۲
- شماره مطلب: ۲۱۸
-
چاپ
پنجم محرم؛ بلوا
عمو رسیدم و دیدم؛ چقدر بلوا بود
سر تصاحبِ عمامۀ تو دعوا بود
به سختی از وسط نیزهها گذر کردم
هزار مرتبه شکر خدا کمی جا بود
ثواب نَحر گلویت تعارفی شده بود
سرِ زبان همه جملۀ - بفرما- بود
عمو چقدر لبِ خشکتان ترک دارد
چه خوب میشد اگر مشک آب سقا بود
زنی خمیده عمو رد شد از لبِ گودال
نگاه کن؛ نکند مادر تو زهرا بود
برای کشتن تان تیغ و نیزه کم آمد
به دست لشگریان سنگ و چوب حتی بود
تمام هوش و حواس سپاه کوفه و شام
به فکر جایزۀ بردن سر ما بود
بلند شو؛ که همه سوی خیمهها رفتند
من آمدم سوی گودال، عمه تنها بود
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
پنجم محرم؛ بلوا
عمو رسیدم و دیدم؛ چقدر بلوا بود
سر تصاحبِ عمامۀ تو دعوا بود
به سختی از وسط نیزهها گذر کردم
هزار مرتبه شکر خدا کمی جا بود
ثواب نَحر گلویت تعارفی شده بود
سرِ زبان همه جملۀ - بفرما- بود
عمو چقدر لبِ خشکتان ترک دارد
چه خوب میشد اگر مشک آب سقا بود
زنی خمیده عمو رد شد از لبِ گودال
نگاه کن؛ نکند مادر تو زهرا بود
برای کشتن تان تیغ و نیزه کم آمد
به دست لشگریان سنگ و چوب حتی بود
تمام هوش و حواس سپاه کوفه و شام
به فکر جایزۀ بردن سر ما بود
بلند شو؛ که همه سوی خیمهها رفتند
من آمدم سوی گودال، عمه تنها بود