- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۸/۱۷
- بازدید: ۴۲۳۵۲
- شماره مطلب: ۲۱۷
-
چاپ
پنجم محرم؛ نزنی...
یک نفس آمدهام تا که عمو را نزنی
که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی
ذکر لا حول و لا از دو لبش میبارد
با چنین نیزۀ سر سخت به لبها نزنی
عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
میشود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟
نیزهات را که زدی باز کشیدی بیرون
میزنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟
من از این وادی خون زنده نباید بروم
شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن
فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی
-
رزق اشک
چشمی که رزق اشک جاری را ببیند
قطعاً بهشت رستگاری را ببیندعمر شکوفه، از خودش تا میوۀ خوب
باید که باران بهاری را ببیند -
با چشمهای غیرت سقّا
زرد و کبود و سرخ شد اما هنوز هم
دارد عزای دیدن بابا هنوز هم
تا تاول دوبارهای از راه میرسد
با گریه آه میکشد آن را هنوز هم -
عرش مال تو شد
رسید وقت رسیدن به ضربههای کسی
شکست حنجـره اما به زیر پای کسیآهای خنجـر کهنه! نمیشود نبری؟
نمیشود که بمیرد کسی به جای کسی؟ -
واقعاً؟!
تا سحر مانده تو خورشید درخشان شدهای؟
گل آغوش من سوخته دامان شدهای؟
مادرم تاب ندارم که ببینم خاری
رفته در پات و کمی غمزده از آن شدهای
پنجم محرم؛ نزنی...
یک نفس آمدهام تا که عمو را نزنی
که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی
ذکر لا حول و لا از دو لبش میبارد
با چنین نیزۀ سر سخت به لبها نزنی
عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
میشود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟
نیزهات را که زدی باز کشیدی بیرون
میزنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟
من از این وادی خون زنده نباید بروم
شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن
فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی
با سلام و تشکر، به نظر می رسد هر کلمه ی نهی با "م" شروع بشود بهتر و صحیح تر باشد از "ن": شک مکن این که پرم را بزنی یا نزنی. با پوزش