مشخصات شعر

وقت قنوت آخرت خون گریه می‌کردند

هفت آسمان در دست‌های مهربانت بود
هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود

تسبیحی از ماه و ستاره بین دستانت
خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود

تصویر تو در قاب زندان باز می‌تابید
یا نور یا قدوس وقتی بر زبانت بود

با تازیانه روزه‌ات را باز می‌کردند
اشک غریبی آه غربت، آب و نانت بود

وقت قنوت آخرت خون گریه می‌کردند
زنجیرهایی که به دست ناتوانت بود

طعنه شنیدن، داغ دیدن، خون دل خوردن
هر چند موروثی میان دودمانت بود

اما خدا را شکر این حرمت شکستن‌ها
دور از نگاه مضطر معصومه جانت بود

وقت قنوت آخرت خون گریه می‌کردند

هفت آسمان در دست‌های مهربانت بود
هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود

تسبیحی از ماه و ستاره بین دستانت
خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود

تصویر تو در قاب زندان باز می‌تابید
یا نور یا قدوس وقتی بر زبانت بود

با تازیانه روزه‌ات را باز می‌کردند
اشک غریبی آه غربت، آب و نانت بود

وقت قنوت آخرت خون گریه می‌کردند
زنجیرهایی که به دست ناتوانت بود

طعنه شنیدن، داغ دیدن، خون دل خوردن
هر چند موروثی میان دودمانت بود

اما خدا را شکر این حرمت شکستن‌ها
دور از نگاه مضطر معصومه جانت بود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×