- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۲۲
- بازدید: ۵۴۶۵
- شماره مطلب: ۲۱۳۵
-
چاپ
یاد حسین وقت بلا یاریام کند
خواهر نداشتم که پرستاریام کند
مادر نداشتم که مرا یاریام کند
این بی کسی خلاصه به بی مادری نشد
بابا نبود رفع گرفتاریام کند
تنها جفای همسر من قاتلم نشد
اصلاً کسی نبود که دلداریام کند
جود مرا به زهر جفایش جواب داد
نیّت نداشت اینکه وفاداریام کند
همراه دست و پا زدنم هلهله کنان
با پای کوبیاَش طلبِ خاریام کند
در خانهام محاصرۀ دشمنان شدم
یک یار نیست تا که علمداریام کند
دیگر کسی به داد دل من نمیرسد
باید اَجل بیاید و غمخواریام کند
سوز عطش مرا به دل قتلگاه برد
هادی کجاست چارۀ بیماریام کند
جان دادم و کسی به روی سینهام نبود
یاد حسین وقت بلا یاریام کند
رأسم جدا نشد که میان اسیرها
بالای نیزه شاهد بازاریام کند
با سُّم اسب، پیکر من آشنا نشد
خونم نریخت تا همه جا جاریام کند
نعش مرا به مکر و اهانت به بام بُرد
یک لحظه هم نخواست نگهداریام کند
طاغوت از مبارزۀ من امان نداشت
عمری ز کینه خواست دل آزاریام کند
مهدی بیا که تازه شده داغ فاطمه
با قامت خمیده عزاداریام کند
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
یاد حسین وقت بلا یاریام کند
خواهر نداشتم که پرستاریام کند
مادر نداشتم که مرا یاریام کند
این بی کسی خلاصه به بی مادری نشد
بابا نبود رفع گرفتاریام کند
تنها جفای همسر من قاتلم نشد
اصلاً کسی نبود که دلداریام کند
جود مرا به زهر جفایش جواب داد
نیّت نداشت اینکه وفاداریام کند
همراه دست و پا زدنم هلهله کنان
با پای کوبیاَش طلبِ خاریام کند
در خانهام محاصرۀ دشمنان شدم
یک یار نیست تا که علمداریام کند
دیگر کسی به داد دل من نمیرسد
باید اَجل بیاید و غمخواریام کند
سوز عطش مرا به دل قتلگاه برد
هادی کجاست چارۀ بیماریام کند
جان دادم و کسی به روی سینهام نبود
یاد حسین وقت بلا یاریام کند
رأسم جدا نشد که میان اسیرها
بالای نیزه شاهد بازاریام کند
با سُّم اسب، پیکر من آشنا نشد
خونم نریخت تا همه جا جاریام کند
نعش مرا به مکر و اهانت به بام بُرد
یک لحظه هم نخواست نگهداریام کند
طاغوت از مبارزۀ من امان نداشت
عمری ز کینه خواست دل آزاریام کند
مهدی بیا که تازه شده داغ فاطمه
با قامت خمیده عزاداریام کند