- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
- بازدید: ۴۱۶۵
- شماره مطلب: ۲۱۲۴
-
چاپ
تو حسین بن علی هستی و اکبر داری
باز در عرش خدا ولوله بر پا شده است
دری از عرش به سمت دل ما وا شده است
ازدحامی است درِ بیتِ امام هفتم
جن و انس و ملک آنجاست، چه غوغا شده است
همگی با دلتان راهی آنجا بشوید
همه تبریک بگویید که بابا شده است
آنکه عالم همگی محو جمالش هستند
به رخ گل پسرش محو تماشا شده است
آمده آنکه نوشتند شبیه زهرا
پارۀ جان و تن حضرت طاها شده است
پسر حضرت موسی به جهان آمده و
پا رکابش همه جا حضرت عیسی شده است
السلام ای همه جا حضرت خورشید شده
روز میلاد تو در هر دو جهان عید شده
با تو هر روز خراسان به خودش میبالد
نه خراسان، همه ایران به خودش میبالد
نه خراسان و نه ایران، به خداوند قسم
همۀ عالم امکان به خودش میبالد
چونکه روی لب تو لحظه به لحظه جاری است
ثانیه ثانیه قرآن به خودش میبالد
منتصب بر تو شده گنبد و ایوان طلا
این شده گنبد تابان به خودش میبالد
من قسم میخورم این واژه برازندۀ توست
با شما واژۀ سلطان به خودش میبالد
چونکه در گوشۀ ایوان تو جا خوش کرده
بر سر خوان تو مهمان به خودش میبالد
یوسفان در دو سرا محو رخ ماه توأند
پادشاهان جهان بندۀ درگاه توأند
سجده در گوشۀ ایوان طلایی عشق است
نوکری بر سر کوی تو خدایی عشق است
هرکسی عاشق پابوسی لیلای خود است
در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است
ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش
اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است
تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست
اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است
همۀ عرش و زمین را به گدایی بدهند!
باز میگوید از این خانه گدایی عشق است
کعبه و کرببلا هر یکشان عرش خداست
اینکه هم کعبه و هم کرببلایی عشق است
ای که در کشور ما عرش معلا داری
آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری
ای که در چهرۀ خود شمس منور داری
در شجرنامۀ خود نام پیمبر داری
نوۀ صادقی و ذریۀ شیر خدا
خوش به حال تو که چون فاطمه مادر داری
فرصت جنگ نشد تا که بفهمند همه
تو به بازوی خودت قدرت حیدر داری
همه در صحن تو مشغول به کاری هستند
چقدر دور و برت خادم و نوکر داری
چه بزرگان که میان حرمت خاک شدند
تو خودت ماهی و دور و برت اختر داری
با جوادت برو، در سوریه زینب تنهاست
تو حسین بن علی هستی و اکبر داری
تیغ بردار و پناه حرم زینب شو
ما سپاهیم و تو صاحب علم زینب شو
تو خودت بر سر دوشت علمش را داری
در دلت روضۀ آن قد خمش را داری
گرچه در کشور ما از حرم او دوری
از همین دور هوای حرمش را داری
بارها سوریه رفتی به طواف حرمش
حتم دارم که غبار قدمش را داری
بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود
به گمانم که تو در سینه غمش را داری
بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند
مطمئنم که تو در سینه دمش را داری
بنویس عمۀ من خود سپر مولا بود
بنویس از ته دل، تو قلمش را داری
بنویس عمۀ ما مثل دُری در صدف است
هر که توهین بکند با خود مولا طرف است
-
صدای هلهله و تشنگی و کاسۀ آب
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همان که روضهاش آتش به جان ما میزد
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد
-
آفتاب قدیمی دنیا
ای ز روی تو روی حق پیدا
آفتاب قدیمی دنیا
ای که دریاست پیش تو قطره
ای نمی از کرامتت، دریا
-
وجود من از داغ کربلا خشکید
نگاه چشم ترم کل صحنهها را دید
در این میان فقط از دست زجر میترسید
اگرچه سینهام از هرم زهر میسوزد
ولی وجود من از داغ کربلا خشکید
-
آرامگاه لالههای پرپر
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل
کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل
کاشکی میشد بریزی آب بر قبر حسن
کاش اینجا داشت شبها روضهخوانی لااقل
تو حسین بن علی هستی و اکبر داری
باز در عرش خدا ولوله بر پا شده است
دری از عرش به سمت دل ما وا شده است
ازدحامی است درِ بیتِ امام هفتم
جن و انس و ملک آنجاست، چه غوغا شده است
همگی با دلتان راهی آنجا بشوید
همه تبریک بگویید که بابا شده است
آنکه عالم همگی محو جمالش هستند
به رخ گل پسرش محو تماشا شده است
آمده آنکه نوشتند شبیه زهرا
پارۀ جان و تن حضرت طاها شده است
پسر حضرت موسی به جهان آمده و
پا رکابش همه جا حضرت عیسی شده است
السلام ای همه جا حضرت خورشید شده
روز میلاد تو در هر دو جهان عید شده
با تو هر روز خراسان به خودش میبالد
نه خراسان، همه ایران به خودش میبالد
نه خراسان و نه ایران، به خداوند قسم
همۀ عالم امکان به خودش میبالد
چونکه روی لب تو لحظه به لحظه جاری است
ثانیه ثانیه قرآن به خودش میبالد
منتصب بر تو شده گنبد و ایوان طلا
این شده گنبد تابان به خودش میبالد
من قسم میخورم این واژه برازندۀ توست
با شما واژۀ سلطان به خودش میبالد
چونکه در گوشۀ ایوان تو جا خوش کرده
بر سر خوان تو مهمان به خودش میبالد
یوسفان در دو سرا محو رخ ماه توأند
پادشاهان جهان بندۀ درگاه توأند
سجده در گوشۀ ایوان طلایی عشق است
نوکری بر سر کوی تو خدایی عشق است
هرکسی عاشق پابوسی لیلای خود است
در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است
ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش
اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است
تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست
اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است
همۀ عرش و زمین را به گدایی بدهند!
باز میگوید از این خانه گدایی عشق است
کعبه و کرببلا هر یکشان عرش خداست
اینکه هم کعبه و هم کرببلایی عشق است
ای که در کشور ما عرش معلا داری
آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری
ای که در چهرۀ خود شمس منور داری
در شجرنامۀ خود نام پیمبر داری
نوۀ صادقی و ذریۀ شیر خدا
خوش به حال تو که چون فاطمه مادر داری
فرصت جنگ نشد تا که بفهمند همه
تو به بازوی خودت قدرت حیدر داری
همه در صحن تو مشغول به کاری هستند
چقدر دور و برت خادم و نوکر داری
چه بزرگان که میان حرمت خاک شدند
تو خودت ماهی و دور و برت اختر داری
با جوادت برو، در سوریه زینب تنهاست
تو حسین بن علی هستی و اکبر داری
تیغ بردار و پناه حرم زینب شو
ما سپاهیم و تو صاحب علم زینب شو
تو خودت بر سر دوشت علمش را داری
در دلت روضۀ آن قد خمش را داری
گرچه در کشور ما از حرم او دوری
از همین دور هوای حرمش را داری
بارها سوریه رفتی به طواف حرمش
حتم دارم که غبار قدمش را داری
بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود
به گمانم که تو در سینه غمش را داری
بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند
مطمئنم که تو در سینه دمش را داری
بنویس عمۀ من خود سپر مولا بود
بنویس از ته دل، تو قلمش را داری
بنویس عمۀ ما مثل دُری در صدف است
هر که توهین بکند با خود مولا طرف است