- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۱۰
- بازدید: ۱۸۵۴
- شماره مطلب: ۲۰۹۸
-
چاپ
مدح حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
در هر سلام زائرانت، کربلا جاری است
گاهی مسیر عشق، طولانی و باریک است
این راه، پر پیچ و خم است و غرق تشکیک است
دنیای شهر من اگرچه گاه تاریک است
احساس من این است که خورشید نزدیک است
هر چند تا خورشید راهی دور را دارم
در شهرم اما شعبهای از نور را دارم
با اینکه از این خاک هستم اهل ایرانم
در خانهام بر خان آل الله مهمانم
عمری است زیر دین سلطان خراسانم
در شهر تهران نیز این را خوب میدانم
روزی خور لطف حضور یک کریمم من
چون میهمان خوان شاه عبدالعظیمم من
ما از شراب گندم این خطه مِی داریم
از این شراب ناب، مستیها ز پی داریم
دیگر هوای جنت و فردوس، کی داریم؟
وقتی جنانی را نهان در خاک ری داریم
درّی ز دریای ولا را در صدف داریم
یک جا مدینه، کربلا، مشهد، نجف داریم
همسایه زیر سایهات عمری است آرامم
از کودکی جلد تو و این دانه و دامم
با آب سقا خانههایت تر شده کامم
شبهای جمعه در حریمت گرم احرامم
شبهای جمعه روضهدار اهل تهرانی
با زائران یا نور یا قدس میخوانی
عبدالعظیمی و تو را تعظیم، مرسوم است
هر کس که منکر شد تو را از فیض محروم است
اوج مقاماتت برای شیعه معلوم است
در ذیل اوصاف تو تصدیقات معصوم است
با چار معصوم زمانت همنفس بودی
بعد از امامانت برای شیعه بس بودی
تو کیستی که از سراپایت خدا جاری است
در غربت نام تو حسّی آشنا جاری است
در گلشن جود تو عطر مجتبی جاری است
در هر سلام زائرانت، کربلا جاری است
ما را به سمت کربلا چشم تو راهی کرد
باب محرم را تو بر ما باز خواهی کرد
-
دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد
چنانکه درد ز مرهم جدا نخواهد شد
غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد
محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز
دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد
-
قسم به اشک
از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم
نوشت تا که فقط عاشق شما باشم
نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم
نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم
-
شاگردهای مکتبت استاد افلاکند
ای روزهای تار، ای شبهای دور از ماه
ای بیقراریهای دائم با دلم همراه
ای بغضهایی که میآیید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید، بسم الله
-
شب قدر و بی قراری
بازم شب قدره و بیقراری
غلط میخوره رو گونههای خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه مینویسم
مدح حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
در هر سلام زائرانت، کربلا جاری است
گاهی مسیر عشق، طولانی و باریک است
این راه، پر پیچ و خم است و غرق تشکیک است
دنیای شهر من اگرچه گاه تاریک است
احساس من این است که خورشید نزدیک است
هر چند تا خورشید راهی دور را دارم
در شهرم اما شعبهای از نور را دارم
با اینکه از این خاک هستم اهل ایرانم
در خانهام بر خان آل الله مهمانم
عمری است زیر دین سلطان خراسانم
در شهر تهران نیز این را خوب میدانم
روزی خور لطف حضور یک کریمم من
چون میهمان خوان شاه عبدالعظیمم من
ما از شراب گندم این خطه مِی داریم
از این شراب ناب، مستیها ز پی داریم
دیگر هوای جنت و فردوس، کی داریم؟
وقتی جنانی را نهان در خاک ری داریم
درّی ز دریای ولا را در صدف داریم
یک جا مدینه، کربلا، مشهد، نجف داریم
همسایه زیر سایهات عمری است آرامم
از کودکی جلد تو و این دانه و دامم
با آب سقا خانههایت تر شده کامم
شبهای جمعه در حریمت گرم احرامم
شبهای جمعه روضهدار اهل تهرانی
با زائران یا نور یا قدس میخوانی
عبدالعظیمی و تو را تعظیم، مرسوم است
هر کس که منکر شد تو را از فیض محروم است
اوج مقاماتت برای شیعه معلوم است
در ذیل اوصاف تو تصدیقات معصوم است
با چار معصوم زمانت همنفس بودی
بعد از امامانت برای شیعه بس بودی
تو کیستی که از سراپایت خدا جاری است
در غربت نام تو حسّی آشنا جاری است
در گلشن جود تو عطر مجتبی جاری است
در هر سلام زائرانت، کربلا جاری است
ما را به سمت کربلا چشم تو راهی کرد
باب محرم را تو بر ما باز خواهی کرد
سلام بر حضرت عبدالعظیم
السلام علیک یا حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)