- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
- بازدید: ۳۹۵۲
- شماره مطلب: ۲۰۸۰
-
چاپ
خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است
ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند
کاش میگفتند گنبد را چرا برداشتند
زائری آمد کنار قبر آقایش نشست
با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند
خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است
خاک اینجا را همه بهر شفا برداشتند
تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی
ازهمینها را برای کربلا برداشتند
خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود
ازمیان نقشه، اسم کوچه را برداشتند
آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند
یک مفاتیح الجنان آورده بودیم، ازچه رو
دو نگهبان آمدند از پیش ما برداشتند!
خاک اینجا بوی سیلی مکرر میدهد
بوی گریههای دختر بهرمادر میدهد
آخرش این خاک ایوانش طلایی میشود
گنبد و گلدستههای باصفایی میشود
این حرم با چار گنبد میشود بیت الحسن
هرکسی اینجا بیاید مجتبایی میشود
پنجره فولاد اینجا چه قیامت میکند
واقعاً اینجاعجب دارالشفایی میشود
نقشه این صحن را باید که از زهرا گرفت
نقشه را مادر دهد، وه چه بنایی میشود
گنبد صادق، ضریح باقر و صحن حسن
پرچم سجاد، دارد دل هوایی میشود!
حتم دارم ساخت و ساز حرمهای بقیع
ازهمان لحظه که آقا تو میآیی میشود
میرسد روزی که با دستان پرمهر شما
از رواق و صحن اینجا رونمایی میشود
آخرش من مطمئنم این گره وا میشود
این حرم زیباترین تصویر دنیا میشود
هرچه خواندم در بقیع ازسینه عقده وانشد
هرچه گشتم قبر زهرا، مادرم، پیدا نشد
راه ما را بسته بودند، هرچه من میخواستم
تا روم درپیش قبر مادر سقا، نشد
سربه دیوارش نهادم، روضهها خواندم ولی
هیچ یک از روضههایم روضۀ زهرا نشد
"کوچهای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست"
بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد
ازهمان شب که علی تابوت را برشانه برد
زائر زهرا شدن جزنیمۀ شبها نشد
بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان
هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد
زینبش می گفت من دیدم میان شعلهها
مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد
سالها رفت و غروبی خیمهها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد
هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد
-
صدای هلهله و تشنگی و کاسۀ آب
میان حجره غریبانه دست و پا میزد
همان که روضهاش آتش به جان ما میزد
میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت
و گاه مادر مظلومه را صدا میزد
-
آفتاب قدیمی دنیا
ای ز روی تو روی حق پیدا
آفتاب قدیمی دنیا
ای که دریاست پیش تو قطره
ای نمی از کرامتت، دریا
-
وجود من از داغ کربلا خشکید
نگاه چشم ترم کل صحنهها را دید
در این میان فقط از دست زجر میترسید
اگرچه سینهام از هرم زهر میسوزد
ولی وجود من از داغ کربلا خشکید
-
آرامگاه لالههای پرپر
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل
کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل
کاشکی میشد بریزی آب بر قبر حسن
کاش اینجا داشت شبها روضهخوانی لااقل
خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است
ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند
کاش میگفتند گنبد را چرا برداشتند
زائری آمد کنار قبر آقایش نشست
با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند
خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است
خاک اینجا را همه بهر شفا برداشتند
تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی
ازهمینها را برای کربلا برداشتند
خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود
ازمیان نقشه، اسم کوچه را برداشتند
آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند
یک مفاتیح الجنان آورده بودیم، ازچه رو
دو نگهبان آمدند از پیش ما برداشتند!
خاک اینجا بوی سیلی مکرر میدهد
بوی گریههای دختر بهرمادر میدهد
آخرش این خاک ایوانش طلایی میشود
گنبد و گلدستههای باصفایی میشود
این حرم با چار گنبد میشود بیت الحسن
هرکسی اینجا بیاید مجتبایی میشود
پنجره فولاد اینجا چه قیامت میکند
واقعاً اینجاعجب دارالشفایی میشود
نقشه این صحن را باید که از زهرا گرفت
نقشه را مادر دهد، وه چه بنایی میشود
گنبد صادق، ضریح باقر و صحن حسن
پرچم سجاد، دارد دل هوایی میشود!
حتم دارم ساخت و ساز حرمهای بقیع
ازهمان لحظه که آقا تو میآیی میشود
میرسد روزی که با دستان پرمهر شما
از رواق و صحن اینجا رونمایی میشود
آخرش من مطمئنم این گره وا میشود
این حرم زیباترین تصویر دنیا میشود
هرچه خواندم در بقیع ازسینه عقده وانشد
هرچه گشتم قبر زهرا، مادرم، پیدا نشد
راه ما را بسته بودند، هرچه من میخواستم
تا روم درپیش قبر مادر سقا، نشد
سربه دیوارش نهادم، روضهها خواندم ولی
هیچ یک از روضههایم روضۀ زهرا نشد
"کوچهای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست"
بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد
ازهمان شب که علی تابوت را برشانه برد
زائر زهرا شدن جزنیمۀ شبها نشد
بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان
هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد
زینبش می گفت من دیدم میان شعلهها
مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد
سالها رفت و غروبی خیمهها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد
هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا نشد