مشخصات شعر

از کربلا تا طوس

تنها تو می‌­فهمی غمِ غربت چشیدن را

وادی به وادی بر زمین، دامن کشیدن را

 

حتماً دلت بهتر خبر دارد دمِ رفتن

با چشم‌­های خیره حالِ دل بریدن را

 

گفتند: خاکِ طوس بوی کربلا دارد

یاد تو آوردند فصلِ سیب چیدن را

 

یاد تو آوردند با هر اسبِ تازنده

رویِ بدن‌­های بدونِ سر، دویدن را

 

آنقدر باران تند می‌­بارید در چشمت

تا لمس کردی بر زمینِ طف، چکیدن را

 

با هر غروبِ تشنه در قلبت نمایاندند

خورشیدِ روی نیزه در حالِ دمیدن را

 

تو می‌­توانی حس کنی با یک دلِ زخمی

در سینۀ هفتاد و دو آهو تپیدن را

 

ذبحِ کبوترهای پرپر پای مژگانت

آموخت بر چشمانِ دنیا خوب دیدن را

 

نام تو تنها جادۀ سیر الی الله است

گنجانده در خود تا ابد راز رسیدن را

از کربلا تا طوس

تنها تو می‌­فهمی غمِ غربت چشیدن را

وادی به وادی بر زمین، دامن کشیدن را

 

حتماً دلت بهتر خبر دارد دمِ رفتن

با چشم‌­های خیره حالِ دل بریدن را

 

گفتند: خاکِ طوس بوی کربلا دارد

یاد تو آوردند فصلِ سیب چیدن را

 

یاد تو آوردند با هر اسبِ تازنده

رویِ بدن‌­های بدونِ سر، دویدن را

 

آنقدر باران تند می‌­بارید در چشمت

تا لمس کردی بر زمینِ طف، چکیدن را

 

با هر غروبِ تشنه در قلبت نمایاندند

خورشیدِ روی نیزه در حالِ دمیدن را

 

تو می‌­توانی حس کنی با یک دلِ زخمی

در سینۀ هفتاد و دو آهو تپیدن را

 

ذبحِ کبوترهای پرپر پای مژگانت

آموخت بر چشمانِ دنیا خوب دیدن را

 

نام تو تنها جادۀ سیر الی الله است

گنجانده در خود تا ابد راز رسیدن را

۱ نظر
 
  • زهرا ۱۳۹۵/۰۱/۲۴

    پنجره فولاد رضا برات کربلا میده .....

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×