- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۱۱
- بازدید: ۲۳۰۰
- شماره مطلب: ۲۰۶۴
-
چاپ
راز پنهانی
به نامِ ذبحِ عظیمِ روزی، که رازِ پنهانیاش تو بودی
سفر مرا میبرد به راهی، که آهِ طولانیاش تو بودی
رسیده پای زمین به ظهری، به نامۀ سرخِ سر به مُهری
که خط به خط در صدات حک شد، که لحنِ نورانیاش تو بودی
اگر سری تشنه بی بدن شد، تنی به خون خودش کفن شد
اگر لبی خیزان شکن شد، صدای قرآنیاش تو بودی
قسم به آتشفشان سردت، به بغضِ انبوه و کوهِ دردت
نرفت دنیا به هیچ بزمی، مگر که ویرانیاش تو بودی
بخوان حدیث زبانزدت را، زبور آل محمدت را
برای دارالامارهای که ... شکوه مهمانیاش تو بودی:
انا ابنُ ... ماهِ به خون تپیده، انا ابنُ ... قرآنِ سر بریده
بگو از آن سجدهگاهِ سرخی، که مُهرِ پیشانیاش تو بودی
زمین نباریده بر زمانی، نرفته ابری به آسمانی
مگر از آن عصر خونچکانی، که چشم بارانیاش تو بودی
مرور شد داغ نینوایت، قصیدههای هجاهجایت
شروع شد شعر آتشینی، که بیت پایانیاش تو بودی
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
راز پنهانی
به نامِ ذبحِ عظیمِ روزی، که رازِ پنهانیاش تو بودی
سفر مرا میبرد به راهی، که آهِ طولانیاش تو بودی
رسیده پای زمین به ظهری، به نامۀ سرخِ سر به مُهری
که خط به خط در صدات حک شد، که لحنِ نورانیاش تو بودی
اگر سری تشنه بی بدن شد، تنی به خون خودش کفن شد
اگر لبی خیزان شکن شد، صدای قرآنیاش تو بودی
قسم به آتشفشان سردت، به بغضِ انبوه و کوهِ دردت
نرفت دنیا به هیچ بزمی، مگر که ویرانیاش تو بودی
بخوان حدیث زبانزدت را، زبور آل محمدت را
برای دارالامارهای که ... شکوه مهمانیاش تو بودی:
انا ابنُ ... ماهِ به خون تپیده، انا ابنُ ... قرآنِ سر بریده
بگو از آن سجدهگاهِ سرخی، که مُهرِ پیشانیاش تو بودی
زمین نباریده بر زمانی، نرفته ابری به آسمانی
مگر از آن عصر خونچکانی، که چشم بارانیاش تو بودی
مرور شد داغ نینوایت، قصیدههای هجاهجایت
شروع شد شعر آتشینی، که بیت پایانیاش تو بودی