مشخصات شعر

قصۀ آتش به جانی‌ها

می‌­آید کاروان از شام، مثل قد کمانی­‌ها

نشان آورده دنبال خودش از بی‌­نشانی‌­ها

 

کجایی مادر مهتاب؟! امِ بی بنینی که ـ

به روی سینه‌­ات مانده ا­ست رد آسمانی­‌ها

 

کجایی مونسِ شب­‌های بی زهرای مولایم؟!

که خواهی ماند از این لحظه­ با بی­‌همزبانی‌­ها

 

که سر وا می­‌کند هر چار زخمِ گوشۀ قلبت

میان کوچه­‌های شهر، بینِ نوحه‌­خوانی‌­ها

 

بگو از چار مرغِ بال در بالی که پر دادی

به سوی اوج­‌های سرزمین جاودانی‌­ها

 

امان از دست‌های بر زمین ­افتادۀ بی‌­جان!

امان از هر امان­ نامه! امان از بی‌­امانی‌­ها!

 

تمام ماجرا را شعر خواهد کرد لب‌­هایت

که با تو می‌­رسد این قصه بر گوش جهانی­‌ها

 

زمین تا موسمِ گل­‌های نی آواره خواهد شد

بیابان در بیابان، سر به سر، با سرگرانی‌­ها

 

به روی سینه می‌­کوبد صدای «یا حسین­‌ات» را

زمان پای زمینی­‌ها؛ زمین در بی‌­زمانی­‌ها

 

که تا دنیا به پا باشد بسان شعله می­‌سوزد

دل پروانه­‌ات از قصۀ آتش به جانی­‌ها

قصۀ آتش به جانی‌ها

می‌­آید کاروان از شام، مثل قد کمانی­‌ها

نشان آورده دنبال خودش از بی‌­نشانی‌­ها

 

کجایی مادر مهتاب؟! امِ بی بنینی که ـ

به روی سینه‌­ات مانده ا­ست رد آسمانی­‌ها

 

کجایی مونسِ شب­‌های بی زهرای مولایم؟!

که خواهی ماند از این لحظه­ با بی­‌همزبانی‌­ها

 

که سر وا می­‌کند هر چار زخمِ گوشۀ قلبت

میان کوچه­‌های شهر، بینِ نوحه‌­خوانی‌­ها

 

بگو از چار مرغِ بال در بالی که پر دادی

به سوی اوج­‌های سرزمین جاودانی‌­ها

 

امان از دست‌های بر زمین ­افتادۀ بی‌­جان!

امان از هر امان­ نامه! امان از بی‌­امانی‌­ها!

 

تمام ماجرا را شعر خواهد کرد لب‌­هایت

که با تو می‌­رسد این قصه بر گوش جهانی­‌ها

 

زمین تا موسمِ گل­‌های نی آواره خواهد شد

بیابان در بیابان، سر به سر، با سرگرانی‌­ها

 

به روی سینه می‌­کوبد صدای «یا حسین­‌ات» را

زمان پای زمینی­‌ها؛ زمین در بی‌­زمانی­‌ها

 

که تا دنیا به پا باشد بسان شعله می­‌سوزد

دل پروانه­‌ات از قصۀ آتش به جانی­‌ها

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×