مشخصات شعر

کوچکترین ماه

ای آب! باید بعد از امروز، از شرم، چشمت کور باشد

این ماهیِ کوچک چگونه، در پنجۀ ساطور باشد؟

 

چشم انتظار طفل من نیست، آسیه‌­ای در ساحل نیل

گهوارۀ داغش قرار است، طعمه برای تور باشد

 

بگذار با هم پر بگیرند، تا عرش از روی گلویش

دیگر نباید سینه­ سرخی، در حنجرش محصور باشد

 

سرنیزه­‌ها چشم انتظارند، کوچکترین ماه زمین را

وقتی که با سر می‌­تواند، دنباله‌­دارِ نور باشد

 

هم خیمه‌­ها ماندند در بند، هم دود می­‌کردند اسپند

شاید برای خنده‌­هایش، چشمان دنیا شور باشد

 

دارند می‌­تازند اسبان، روی دل خونِ بیابان

ای خاک، قلبم را بخوابان! بگذار از اینها دور باشد

 

این خطۀ خشکِ کویری، لب­‌های بی‌­خواب رباب است

آبی نمی‌­نوشد پس از این، حتی اگر مجبور باشد

 

سر می­‌دهند و ... سرزمین نه، جان می‌­دهند آسان و ... دین نه

در این عشیره کودکان هم ... جایی که حرف زور باشد

 

کوچکترین ماه

ای آب! باید بعد از امروز، از شرم، چشمت کور باشد

این ماهیِ کوچک چگونه، در پنجۀ ساطور باشد؟

 

چشم انتظار طفل من نیست، آسیه‌­ای در ساحل نیل

گهوارۀ داغش قرار است، طعمه برای تور باشد

 

بگذار با هم پر بگیرند، تا عرش از روی گلویش

دیگر نباید سینه­ سرخی، در حنجرش محصور باشد

 

سرنیزه­‌ها چشم انتظارند، کوچکترین ماه زمین را

وقتی که با سر می‌­تواند، دنباله‌­دارِ نور باشد

 

هم خیمه‌­ها ماندند در بند، هم دود می­‌کردند اسپند

شاید برای خنده‌­هایش، چشمان دنیا شور باشد

 

دارند می‌­تازند اسبان، روی دل خونِ بیابان

ای خاک، قلبم را بخوابان! بگذار از اینها دور باشد

 

این خطۀ خشکِ کویری، لب­‌های بی‌­خواب رباب است

آبی نمی‌­نوشد پس از این، حتی اگر مجبور باشد

 

سر می­‌دهند و ... سرزمین نه، جان می‌­دهند آسان و ... دین نه

در این عشیره کودکان هم ... جایی که حرف زور باشد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×