- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۲۰
- بازدید: ۹۶۹
- شماره مطلب: ۲۰۵۱
-
چاپ
عاشقانهای کوچک
آسمان در آتش سوخت، با زبانهای کوچک
لحظهای که سر افتاد، روی شانهای کوچک
تازه شد دهان تیر، شعبه شعبه لب تا لب
چید از درخت نور، نوبرانهای کوچک
این پرندۀ بی پر، تازه بال واکرده
روی نیزه میسازد، آشیانهای کوچک
با نگاه بیدار و ... با لبانِ تبدارش
میزند به جان خواب، تازیانهای کوچک
داغ داغ میماند روی قلب گهواره
رد پای لبخندش، با نشانهای کوچک
کشتی نجات این بار، از کشاکش امواج
میرسد به آرامی، بر کرانهای کوچک
ریشه میدواند عشق، تا همیشه در این باغ
سبز سبز میماند، با جوانهای کوچک
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
عاشقانهای کوچک
آسمان در آتش سوخت، با زبانهای کوچک
لحظهای که سر افتاد، روی شانهای کوچک
تازه شد دهان تیر، شعبه شعبه لب تا لب
چید از درخت نور، نوبرانهای کوچک
این پرندۀ بی پر، تازه بال واکرده
روی نیزه میسازد، آشیانهای کوچک
با نگاه بیدار و ... با لبانِ تبدارش
میزند به جان خواب، تازیانهای کوچک
داغ داغ میماند روی قلب گهواره
رد پای لبخندش، با نشانهای کوچک
کشتی نجات این بار، از کشاکش امواج
میرسد به آرامی، بر کرانهای کوچک
ریشه میدواند عشق، تا همیشه در این باغ
سبز سبز میماند، با جوانهای کوچک