- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۲۸
- بازدید: ۲۲۸۵۰
- شماره مطلب: ۲۰۲۳
-
چاپ
برگ سبزی حضرت غفار دستم میدهد
سرخوشم از بادهای که یار دستم میدهد
جام اشکی که سحر دلدار دستم میدهد
همرهان بار سفربستند ومن جا ماندهام
گفتم آخر روسیاهی کار دستم میدهد
وای از نفسم که درراه خطا خوارم نمود
او بهانه از سر اجبار دستم میدهد
آنقدر توجیه شیطانی بچیند روی هم
تا گنه را از سر اصرار دستم میدهد
معصیت کردن براین عادی گشته چرا؟
این بلا را نفس با تکرار دستم میدهد
من گنه کارم ولی آخر به عشق فاطمه
برگ سبزی حضرت غفار دستم میدهد
ناز ساقی را به خون دل کشم تا لحظهای
که سبویی لحظه دیدار دستم میدهد
زیر دین کس نباشم تا دم جان دادنم
جام کوثر حیدر کرار دستم میدهد
بوسه دارد دست آن ساقی که از روز ازل
باده را بی منت و آزار دستم میدهد
در ازای هر علی گفتن به زهرایش قسم
جامی از کوثر صد و ده بار دستم میدهد
دانم آخر حق ز باب القبله کرب وبلا
برگ تضمین امان از نار دستم میدهد
-
صلابت حیدری
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
-
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
-
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
-
خسوف قمر
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
برگ سبزی حضرت غفار دستم میدهد
سرخوشم از بادهای که یار دستم میدهد
جام اشکی که سحر دلدار دستم میدهد
همرهان بار سفربستند ومن جا ماندهام
گفتم آخر روسیاهی کار دستم میدهد
وای از نفسم که درراه خطا خوارم نمود
او بهانه از سر اجبار دستم میدهد
آنقدر توجیه شیطانی بچیند روی هم
تا گنه را از سر اصرار دستم میدهد
معصیت کردن براین عادی گشته چرا؟
این بلا را نفس با تکرار دستم میدهد
من گنه کارم ولی آخر به عشق فاطمه
برگ سبزی حضرت غفار دستم میدهد
ناز ساقی را به خون دل کشم تا لحظهای
که سبویی لحظه دیدار دستم میدهد
زیر دین کس نباشم تا دم جان دادنم
جام کوثر حیدر کرار دستم میدهد
بوسه دارد دست آن ساقی که از روز ازل
باده را بی منت و آزار دستم میدهد
در ازای هر علی گفتن به زهرایش قسم
جامی از کوثر صد و ده بار دستم میدهد
دانم آخر حق ز باب القبله کرب وبلا
برگ تضمین امان از نار دستم میدهد