- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۸/۱۲
- بازدید: ۵۰۵۲
- شماره مطلب: ۲۰۰
-
چاپ
بوی محرم
بوی محرّم آمده ما را صدا کنید
ما را دوباره در غم خود مبتلا کنید
سالی به انتظار شما گریه کردهایم
شاید به چشم ما قدمی آشنا کنید
این هم شما و این دل ناقابلی که هست
وقتش شده که روضۀ خود را به پا کنید
قلبم برای سینه زدن تنگ آمده
رخصت دهید و در دلمان کربلا کنید
شال عزا به گردن من بسته مادرم
دارد امید، درد مرا هم دوا کنید
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
بوی محرم
بوی محرّم آمده ما را صدا کنید
ما را دوباره در غم خود مبتلا کنید
سالی به انتظار شما گریه کردهایم
شاید به چشم ما قدمی آشنا کنید
این هم شما و این دل ناقابلی که هست
وقتش شده که روضۀ خود را به پا کنید
قلبم برای سینه زدن تنگ آمده
رخصت دهید و در دلمان کربلا کنید
شال عزا به گردن من بسته مادرم
دارد امید، درد مرا هم دوا کنید