- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۹
- بازدید: ۱۱۵۴
- شماره مطلب: ۱۹۷۵
-
چاپ
در آسمان دوباره زمین سربلند شد
تا بادهای وحشی صرصر بلند شد
بوی انارهای معطّر بلند شد
نیزارهای سوخته جان شور میزدند
تا بر فراز نیزۀ خون، سر، بلند شد
آیات وحی از لب عطشان شنیدنی است
در آسمان دوباره زمین سربلند شد
از بامهای سر به هوا سنگ میوزید
زخمیترین کبوتر پرپر بلند شد
سنگی وزید حرکت آیات را شکست
آه از نهاد سورۀ کوثر بلند شد
روشنترین ستارۀ زخمی طلوع کرد
خورشید با قیامت محشر بلند شد
آوازۀ: بهشت خدا سبز میشود
از سیبهای سرخ و معطر بلند شد
شاعر نشست حاجت خود را ضمیمه کرد
بر، آتشی که از دل دفتر بلند شد
امّن یجیبهای غزل مستجاب شد
تا نام عشق از لب مضطر بلند شد
-
صاحب غمها
آمد محرم، صاحب غمها کجایی؟
ای داغدار اشک و ماتمها کجایی؟
ای خسته از انبوه آدمها کجایی؟
اصلا بگو آقا محرمها کجایی؟
-
«انّمایی» دوباره نازل شد
نیزهدارت به من یتیمی را، داشت از روی نی نشان میداد
زخم هرچه گرفت جان مرا، هر نگاهت به من که جان میداد
تو روی نیزه هم اگر باشی، سایهات همچنان روی سر ماست
ای سر روی نیزه! ای خورشید! گرمیت جان به کاروان میداد -
بیبرادر
دو دست سبز او در آب میخورد
مگر او بیبرادر آب میخورد؟
به لبخند گل ششماهه سوگند
عطش، از آتشِ «در» آب میخورد
-
بیبدیل
اگر لبتشنه اما بیبدیل است
زلال عشق را تنها دلیل است
شفاعت را به دستش میسپارند
که او از جانب زهرا وکیل است
در آسمان دوباره زمین سربلند شد
تا بادهای وحشی صرصر بلند شد
بوی انارهای معطّر بلند شد
نیزارهای سوخته جان شور میزدند
تا بر فراز نیزۀ خون، سر، بلند شد
آیات وحی از لب عطشان شنیدنی است
در آسمان دوباره زمین سربلند شد
از بامهای سر به هوا سنگ میوزید
زخمیترین کبوتر پرپر بلند شد
سنگی وزید حرکت آیات را شکست
آه از نهاد سورۀ کوثر بلند شد
روشنترین ستارۀ زخمی طلوع کرد
خورشید با قیامت محشر بلند شد
آوازۀ: بهشت خدا سبز میشود
از سیبهای سرخ و معطر بلند شد
شاعر نشست حاجت خود را ضمیمه کرد
بر، آتشی که از دل دفتر بلند شد
امّن یجیبهای غزل مستجاب شد
تا نام عشق از لب مضطر بلند شد