- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۰۷
- بازدید: ۲۷۷۱
- شماره مطلب: ۱۹۷۱
-
چاپ
سنگها شرمندۀ آیینۀ پیشانیات
آیهها جاری شدند از لهجه بارانیات
یک به یک تفسیرشان در جلوه قرآنیات
سورههای آسمانی را به وجد آوردهای
آفرین گفته خدا، بر طرز قرآن خوانیات
ارتفاع ربّنایت آسمانی پرور است
یا زمین سجاده شد بر سجده طولانیات
دشت در دشت عطش بانوی باران میدوید
مهلتی، لب تر کند از مشرب عرفانیات
نیزهها بر شانۀ زخم تو تکیه دادهاند
سنگها شرمندۀ آیینه پیشانیات
حجّ ابراهیمی تو ای خلیل سربلند
در منای نیزهها سر میشود قربانیات
آینه انگشت حیرت بر دهان خود گرفت
مات شد آئینه در آئینه در حیرانیات
«شام» را شام غریبان تو روشن کرده یا
صبح صادق سرزده از مشرق پیشانیات
ابتدایت سبز سبز و انتهایت سرخ سرخ
ای سرآغازی که «عشق» است آیۀ پایانیات
-
صاحب غمها
آمد محرم، صاحب غمها کجایی؟
ای داغدار اشک و ماتمها کجایی؟
ای خسته از انبوه آدمها کجایی؟
اصلا بگو آقا محرمها کجایی؟
-
«انّمایی» دوباره نازل شد
نیزهدارت به من یتیمی را، داشت از روی نی نشان میداد
زخم هرچه گرفت جان مرا، هر نگاهت به من که جان میداد
تو روی نیزه هم اگر باشی، سایهات همچنان روی سر ماست
ای سر روی نیزه! ای خورشید! گرمیت جان به کاروان میداد -
بیبرادر
دو دست سبز او در آب میخورد
مگر او بیبرادر آب میخورد؟
به لبخند گل ششماهه سوگند
عطش، از آتشِ «در» آب میخورد
-
بیبدیل
اگر لبتشنه اما بیبدیل است
زلال عشق را تنها دلیل است
شفاعت را به دستش میسپارند
که او از جانب زهرا وکیل است
سنگها شرمندۀ آیینۀ پیشانیات
آیهها جاری شدند از لهجه بارانیات
یک به یک تفسیرشان در جلوه قرآنیات
سورههای آسمانی را به وجد آوردهای
آفرین گفته خدا، بر طرز قرآن خوانیات
ارتفاع ربّنایت آسمانی پرور است
یا زمین سجاده شد بر سجده طولانیات
دشت در دشت عطش بانوی باران میدوید
مهلتی، لب تر کند از مشرب عرفانیات
نیزهها بر شانۀ زخم تو تکیه دادهاند
سنگها شرمندۀ آیینه پیشانیات
حجّ ابراهیمی تو ای خلیل سربلند
در منای نیزهها سر میشود قربانیات
آینه انگشت حیرت بر دهان خود گرفت
مات شد آئینه در آئینه در حیرانیات
«شام» را شام غریبان تو روشن کرده یا
صبح صادق سرزده از مشرق پیشانیات
ابتدایت سبز سبز و انتهایت سرخ سرخ
ای سرآغازی که «عشق» است آیۀ پایانیات
نیزهها بر شانه زخم تو تکیه دادهاند سنگها شرمندۀ آیینه پیشانیات نیزه ها را لطفا جدا کنید از هم؟
اصلاح شد