- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۰۶
- بازدید: ۴۱۳۳
- شماره مطلب: ۱۹۲۶
-
چاپ
دریا چشم در راه است مشکت را
به دریا آشنا کن خاک خشک این طرفها را
پر از درّ وجودت کن دل سرد صدفها را
برو ای مرد، دریا چشم در راه است مشکت را
بیاور تا سکوت خیمههای بیرمق، شور و شعفها را
صدای گرگهای صف بهصف از دور میآید
برو آهوی صحرایی به هم آشوب صفها را
یتیمانی که تا دیروز فرزند علی بودند ...
همینهایند حتماً دیدهای این ناخلفها را
دو دستت را ببر با خود نگاه خستهات را هم
مهیّا کن برای تیر نامردان هدفها را
میان تیغها و نیزهها جشنی شده برپا
به گوش بادها پیچانده ضربآهنگ دفها را
همیشه رو به ساحل میبرند امواج سرگردان
برای دیدن لبهای بیتابت صدفها را
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
دریا چشم در راه است مشکت را
به دریا آشنا کن خاک خشک این طرفها را
پر از درّ وجودت کن دل سرد صدفها را
برو ای مرد، دریا چشم در راه است مشکت را
بیاور تا سکوت خیمههای بیرمق، شور و شعفها را
صدای گرگهای صف بهصف از دور میآید
برو آهوی صحرایی به هم آشوب صفها را
یتیمانی که تا دیروز فرزند علی بودند ...
همینهایند حتماً دیدهای این ناخلفها را
دو دستت را ببر با خود نگاه خستهات را هم
مهیّا کن برای تیر نامردان هدفها را
میان تیغها و نیزهها جشنی شده برپا
به گوش بادها پیچانده ضربآهنگ دفها را
همیشه رو به ساحل میبرند امواج سرگردان
برای دیدن لبهای بیتابت صدفها را