- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
- بازدید: ۴۰۸۶
- شماره مطلب: ۱۹۲۱
-
چاپ
از مرغ دریایی دو بال سرخ میماند
لنگر بیندازید اینجا آخر دنیاست
حالا بهشت از پشت چشم اندازتان پیداست
سکّان به دست ناخدای کشتی نوح است
مقصد به سوی بادهای ظهر عاشوراست
قلابها در راه دریا گوش خواباندند
این بندر آشفته قربانگاه ماهیهاست
از ظهرهای تَف زده تا ماسههای داغ
یادآور آوای «هَل من ناصر» مولاست
یادآور دردی است روی سینۀ تاریخ
یادآور مردی که بین دردها تنهاست
از مرغ دریایی دو بال سرخ میماند
این آخرین دیدار نافرجام با دریاست
با جشن ماهیگیرها و رقص چاقوها
روی زمین و در دل هفت آسمان غوغاست
کشتی نمیافتد به گل با هیچ طوفانی
تا بادبانش تکّهای از چادر زهراست
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
از مرغ دریایی دو بال سرخ میماند
لنگر بیندازید اینجا آخر دنیاست
حالا بهشت از پشت چشم اندازتان پیداست
سکّان به دست ناخدای کشتی نوح است
مقصد به سوی بادهای ظهر عاشوراست
قلابها در راه دریا گوش خواباندند
این بندر آشفته قربانگاه ماهیهاست
از ظهرهای تَف زده تا ماسههای داغ
یادآور آوای «هَل من ناصر» مولاست
یادآور دردی است روی سینۀ تاریخ
یادآور مردی که بین دردها تنهاست
از مرغ دریایی دو بال سرخ میماند
این آخرین دیدار نافرجام با دریاست
با جشن ماهیگیرها و رقص چاقوها
روی زمین و در دل هفت آسمان غوغاست
کشتی نمیافتد به گل با هیچ طوفانی
تا بادبانش تکّهای از چادر زهراست