- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۱۵
- بازدید: ۲۱۱۷
- شماره مطلب: ۱۹۰۱
-
چاپ
حکایت گیسو
نسیم آمد و شد بیقرار گیسویت
دچار آن شب یلدا، دچار گیسویت
اگرچه هر دو سیاهاند مو به مو امّا
نمیرسد شب تارم به تار گیسویت
شبیه گریۀ ابر بهار میبارم
که قطره قطره بشویم غبار گیسویت
پس از تو تیره و تار است روزگار تنم
اگر که سرخشده روزگار گیسویت
من و تلاوت خونواژههای سورۀ تو
من و حکایت دنبالهدار گیسویت
-
ارکان عالم
شش گوشهی ضریح تو ارکان عالم است
هفت آسمان برای تو مشغول ماتم است
جبریل نوحهخوان و ملائک به سر زنان
عرش خدا به یاد تو لبریز از غم است
-
سرش را بسته بودند
تمام کودکانت خسته بودند
و روی خاکها بنشسته بودند
چه خالی بود جای دست عباس
سرش را روی نیزه بسته بودند
-
امشبی را ...
بوی ایثار و شهادت بوی خون میآید
عشق از پردهی اسرار برون میآید
این سوی معرکه آوای جنون میآید
آن سوی معرکه پیوسته قشون میآید
-
میرفتی ...
پناه قافلۀ بی پناه! میرفتی
بهرغم دلهرۀ ذوالجناح میرفتی
کسی برای تو دیگر نمانده بود آقا!
تو یک تنه به دل آن سپاه میرفتی
حکایت گیسو
نسیم آمد و شد بیقرار گیسویت
دچار آن شب یلدا، دچار گیسویت
اگرچه هر دو سیاهاند مو به مو امّا
نمیرسد شب تارم به تار گیسویت
شبیه گریۀ ابر بهار میبارم
که قطره قطره بشویم غبار گیسویت
پس از تو تیره و تار است روزگار تنم
اگر که سرخشده روزگار گیسویت
من و تلاوت خونواژههای سورۀ تو
من و حکایت دنبالهدار گیسویت
اگرچه هر دو سیاهاند مو به مو امّا نمیرسد شب تارم به تار گیسویت سیاهند یا سیاهاند؟
نیم فاصله کار نکرده اصلاح شد