مشخصات شعر

شعر عاشورایی سعید بیابانکی

سپیدار

عشق هر روز به تکرار تو برمی‌خیزد

اشک هر صبح به دیدار تو بر می‌خیزد

 

ای مسافر به گلاب نگهم خواهم شست

گرد و خاکی که ز رخسار تو برمی‌خیزد

 

تو به پاخیز و بخواه از دل من برخیزد

حتم دارم که به اصرار تو برمی‌خیزد

 

شعر می‌خوانم و یک دشت، غم و آهن و آه

از گلویِ تر نیزار تو برمی‌خیزد

 

مگر آن دست چه بخشیده به آغوش فرات

که از آن بوی علمدار تو برمی‌خیزد

 

پاس می‌دارمت ای باغ که هر روز بهار

به تماشای سپیدار تو بر می‌خیزد

 

ای که یک قافله خورشید به خون آغشته

بامداد از لب دیوار تو برمی‌خیزد

 

کیستم من که به تکرار غمت بنشینم

عشق هر روز به تکرار تو برمی‌خیزد

شعر عاشورایی سعید بیابانکی

سپیدار

عشق هر روز به تکرار تو برمی‌خیزد

اشک هر صبح به دیدار تو بر می‌خیزد

 

ای مسافر به گلاب نگهم خواهم شست

گرد و خاکی که ز رخسار تو برمی‌خیزد

 

تو به پاخیز و بخواه از دل من برخیزد

حتم دارم که به اصرار تو برمی‌خیزد

 

شعر می‌خوانم و یک دشت، غم و آهن و آه

از گلویِ تر نیزار تو برمی‌خیزد

 

مگر آن دست چه بخشیده به آغوش فرات

که از آن بوی علمدار تو برمی‌خیزد

 

پاس می‌دارمت ای باغ که هر روز بهار

به تماشای سپیدار تو بر می‌خیزد

 

ای که یک قافله خورشید به خون آغشته

بامداد از لب دیوار تو برمی‌خیزد

 

کیستم من که به تکرار غمت بنشینم

عشق هر روز به تکرار تو برمی‌خیزد

۱ نظر
 
  • ثریا ۱۳۹۵/۰۱/۲۴

    کیستم من که به تکرار غمت بنشینم عشق هر روز به تکرار تو برمی‌خیزد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×