- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۱۵
- بازدید: ۲۸۳۶
- شماره مطلب: ۱۸۴۱
-
چاپ
زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
گذشت آب از سرم، اما تو با زینب مدارا کن
خدایا مشکل از کار منِ مشکلگشا وا کن
بُوَد درمان من زهرا، مرا مهمان زهرا کن
اجل از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی
بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن
من از تو یاد دارم فاطمه عجِّل وفاتی را
بیا مرگ مرا از حق به جای من تمنا کن
نشانِ من نمیدادی اگر آن روز رویت را
کنون رخسار سیلی خوردۀ خود را هویدا کن
طبیبم را بگو زینب که من دارو نمیخواهم
ز خاک چادر زهرا تو زخمم را مداوا کن
بدان ای کوفه هر چه خواستی بر من جفا کردی
گذشت آب از سرم اما، تو با زینب مدارا کن
-
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر
از همان لحظه که بر فرق تو شمشیر آمد
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد
-
مرحمت مادر
قبلهام روى تو و خانۀ تو جاى من است
یاحسین ورد زبان من و لبهاى من است
مرده آرند به هر مجلس تو ، زنده شود
محفل روضۀ تو وادى سیناى من است
-
صحبت از شیر شد و رفت دلم کرب وبلا
نخلى از اشک تو سیراب نگردید دگر
از همان لحظه که بر فرقِ تو شمشیر آمد
حوریان هم به عزاى تو سیه پوشیدند
تا به گوش فلکت، نعرۀ تکبیر آمد
-
زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان
لرزه انداخت ز پا تا به سرم، مهدی جان
به لب خشک پدر آب گوارا برسان
که من از سوز عطش شعلهورم، مهدی جان
زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
گذشت آب از سرم، اما تو با زینب مدارا کن
خدایا مشکل از کار منِ مشکلگشا وا کن
بُوَد درمان من زهرا، مرا مهمان زهرا کن
اجل از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی
بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن
من از تو یاد دارم فاطمه عجِّل وفاتی را
بیا مرگ مرا از حق به جای من تمنا کن
نشانِ من نمیدادی اگر آن روز رویت را
کنون رخسار سیلی خوردۀ خود را هویدا کن
طبیبم را بگو زینب که من دارو نمیخواهم
ز خاک چادر زهرا تو زخمم را مداوا کن
بدان ای کوفه هر چه خواستی بر من جفا کردی
گذشت آب از سرم اما، تو با زینب مدارا کن