- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۲۱
- بازدید: ۷۴۴۶
- شماره مطلب: ۱۸۱۸
-
چاپ
وای بر حال دل زینب مظلومۀ من
امشب انگار به دل قالب غم ریختهاند
همه آفاق و عوالم چه به هم ریختهاند
هیچ جایی خبری نیست خبرها اینجاست
خانۀ شیر خدا آمد و رفتِ زهراست
گاه مولا به حسن داشت وصیت میکرد
گاه این زخم سرش سخت اذیت میکرد
حسنم! اصل مداراست به دشمن حتی
گرچه او ضربۀ کاری زده بر من حتی
عمق این زخم زیاد، است نمک جای خودش
به یتیمان چو پدر لطف و کمک جای خودش
کوفیان شیر بیارند ولی پیش کش است
شیر آورد نشان، نزد علی، زجرکُش است
کوفیان هرچه ببینند تلافی بکنند
لیک در کفّۀ خود سنگ، اضافی بکنند
چه نگویند تشکر، چه تشکر بکنند
شکم از لقمۀ ناپاک، همه پُر بکنند
بعد من کوفه پریشانتر از اینها بشود
برعلیه تو گِرهها به جبینها بشود
توشههایی که سر دوش و تنم میبردم
زیر لب نام حسین و حسنم میبردم
نان خرمای مرا عاقبتش پس بدهند
آنچنان فحش، که انگار به ناکس بدهند
بعد از این جان تو و دختر محرومۀ من
وای بر حال دل زینب مظلومۀ من
روز روشن به حرم تیرگی شب بزنند
سنگها از در و دیوار به زینب بزنند
هیچ حرفی به لبم نیست به غیر از یک آه
نه به این شیر سفید و نه بر آن سنگ سیاه
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
وای بر حال دل زینب مظلومۀ من
امشب انگار به دل قالب غم ریختهاند
همه آفاق و عوالم چه به هم ریختهاند
هیچ جایی خبری نیست خبرها اینجاست
خانۀ شیر خدا آمد و رفتِ زهراست
گاه مولا به حسن داشت وصیت میکرد
گاه این زخم سرش سخت اذیت میکرد
حسنم! اصل مداراست به دشمن حتی
گرچه او ضربۀ کاری زده بر من حتی
عمق این زخم زیاد، است نمک جای خودش
به یتیمان چو پدر لطف و کمک جای خودش
کوفیان شیر بیارند ولی پیش کش است
شیر آورد نشان، نزد علی، زجرکُش است
کوفیان هرچه ببینند تلافی بکنند
لیک در کفّۀ خود سنگ، اضافی بکنند
چه نگویند تشکر، چه تشکر بکنند
شکم از لقمۀ ناپاک، همه پُر بکنند
بعد من کوفه پریشانتر از اینها بشود
برعلیه تو گِرهها به جبینها بشود
توشههایی که سر دوش و تنم میبردم
زیر لب نام حسین و حسنم میبردم
نان خرمای مرا عاقبتش پس بدهند
آنچنان فحش، که انگار به ناکس بدهند
بعد از این جان تو و دختر محرومۀ من
وای بر حال دل زینب مظلومۀ من
روز روشن به حرم تیرگی شب بزنند
سنگها از در و دیوار به زینب بزنند
هیچ حرفی به لبم نیست به غیر از یک آه
نه به این شیر سفید و نه بر آن سنگ سیاه