- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۰۵
- بازدید: ۴۰۸۴
- شماره مطلب: ۱۸۰۷
-
چاپ
در قتلگه پیش برادر گریه میکرد
از درد غربت داشت کوثر گریه میکرد
زهرا به روی قبر مادر گریه میکرد
خاک مزار مادرش را میگرفت و
با دست خود میریخت بر سر گریه میکرد
یاد گذشته یاد آینده برای
این مادر و دختر، پیمبر گریه میکرد
گرم تماشای عزاداری آنها
یک گوشهای آرام حیدر گریه میکرد
تکرار شد این قِصه اما در دل شب
این بار زینب زار و مضطر گریه میکرد
بر روی قبر مخفی مادر به یاد
آن شعلهها و یاس پرپر گریه میکرد
وقتی که خون تازه از مسمار میریخت
انگار بر حال علی، در گریه میکرد
دست خدا را دست بسته میکشیدند
زهرا به مظلومی شوهر گریه میکرد
صیادها با تازیانه حمله کردند
کوچه قفس بود و کبوتر گریه میکرد
یک روز هم زینب به زیر تازیانه
در قتلگه پیش برادر گریه میکرد
وقتی که طفلان بین آتش میدویدند
بر نیزه چشم آب آور گریه میکرد
-
کاش قرآن به سر بگیرم من
سفرهدار خدا، امام زمان
دگر امشب بیا امام زمان
شب قدر است هر کجا هستی
التماس دعا، امام زمان
-
مژدۀ سحر
وقت عشق است، چشم تر بدهید
شمعها مژدۀ سحر بدهید
کار دل گیر یک نگاه شماست
بر مناجات من اثر بدهید -
یادگاری ز لالههای عطش
تو که بر چشم خلق جا داری
نوری و جلوۀ خدا داری
نور چشمان حضرت سجاد
ریشه در باغ هل اتی داری
-
راهی خاک کرب و بلایم نمیکنی؟
با اینکهپر شده قلم از واژههای تو
طبعم نمیکشد چه بگویم برای تو
لکنت گرفته است زبان قصیدهام
ماندم چگونه شعر بریزم به پای تو!
جامانده از شتاب تو این پای ناتوان
دستم نمیرسد به غبار عبای تو
در قتلگه پیش برادر گریه میکرد
از درد غربت داشت کوثر گریه میکرد
زهرا به روی قبر مادر گریه میکرد
خاک مزار مادرش را میگرفت و
با دست خود میریخت بر سر گریه میکرد
یاد گذشته یاد آینده برای
این مادر و دختر، پیمبر گریه میکرد
گرم تماشای عزاداری آنها
یک گوشهای آرام حیدر گریه میکرد
تکرار شد این قِصه اما در دل شب
این بار زینب زار و مضطر گریه میکرد
بر روی قبر مخفی مادر به یاد
آن شعلهها و یاس پرپر گریه میکرد
وقتی که خون تازه از مسمار میریخت
انگار بر حال علی، در گریه میکرد
دست خدا را دست بسته میکشیدند
زهرا به مظلومی شوهر گریه میکرد
صیادها با تازیانه حمله کردند
کوچه قفس بود و کبوتر گریه میکرد
یک روز هم زینب به زیر تازیانه
در قتلگه پیش برادر گریه میکرد
وقتی که طفلان بین آتش میدویدند
بر نیزه چشم آب آور گریه میکرد