- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۰۶
- بازدید: ۶۳۳۴
- شماره مطلب: ۱۸۰۰
-
چاپ
به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
خدیجهای که حسین و حسن نوادۀ اوست
خدیجه زوج رسول است و مادر زهرا
خدیجه گوهر یکتا و درٌ بیهمتا
ندیم ختم رسولان و یار پیغمبر
نبود در همه عالم کسی از او بهتر
خدیجهای که پیمبر بود و را همسر
خدیجهای که چو زهرا بود و را در بر
خدیجهای که حسین و حسن نوادۀ اوست
زنی که زینب و کلثوم خانوادۀ اوست
خدیجه مادر سجاد و مادر باقر
کسی که شمس و قمر بهر خدمتش حاضر
خدیجه مادر بحرالعلوم صادق بود
جهان به گوهر علمش همیشه شایق بود
خدیجه مادر موسی ابن جعفر ما بود
کسی که طاقت و صبرش به سان دریا بود
همو که جان به لب آورد در غل و زنجیر
به زیر لب همه شب خواند سورۀ تکویر
خدیجه مام رضا آن شه خراسان بود
همو که حشمت هارون از او هراسان بود
کسی که گفت به لب لااله الا هو
به طوس گشت غریبانه ضامن آهو
تقی نبود جز از او نقی هم از او بود
ببین که ساحت این زن چه خوب و نیکو بود
خدیجه را چه بگویم که ماه منظر بود
خدیجه مادر اختر امام عسکر بود
امام عسکر ما همچو ماه عالم گیر
کسی که رام شد اندر برش پلنگ و شیر
خدیجه مادر مهدی، امام حاضر ماست
کسی که چشم بصیرش همیشه ناظر ماست
من از خدیجه چه گویم بدین بیان قصیر
گنه نباشدی از من زبان کند تقصیر
به روز عشر ز ماه مبارک رمضان
گرفت جسم عزیزش مغاک در دامان
گرت نصیب شد ای جان گذر کن از کویش
که حس کنی به مشامت تو بوی مینویش
کند شفاعت سیمرغ گر به روز جزا
نبا شدش غم دیگر چو جان دهد به قضا
-
صلابت حیدری
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
-
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
-
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
-
خسوف قمر
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
خدیجهای که حسین و حسن نوادۀ اوست
خدیجه زوج رسول است و مادر زهرا
خدیجه گوهر یکتا و درٌ بیهمتا
ندیم ختم رسولان و یار پیغمبر
نبود در همه عالم کسی از او بهتر
خدیجهای که پیمبر بود و را همسر
خدیجهای که چو زهرا بود و را در بر
خدیجهای که حسین و حسن نوادۀ اوست
زنی که زینب و کلثوم خانوادۀ اوست
خدیجه مادر سجاد و مادر باقر
کسی که شمس و قمر بهر خدمتش حاضر
خدیجه مادر بحرالعلوم صادق بود
جهان به گوهر علمش همیشه شایق بود
خدیجه مادر موسی ابن جعفر ما بود
کسی که طاقت و صبرش به سان دریا بود
همو که جان به لب آورد در غل و زنجیر
به زیر لب همه شب خواند سورۀ تکویر
خدیجه مام رضا آن شه خراسان بود
همو که حشمت هارون از او هراسان بود
کسی که گفت به لب لااله الا هو
به طوس گشت غریبانه ضامن آهو
تقی نبود جز از او نقی هم از او بود
ببین که ساحت این زن چه خوب و نیکو بود
خدیجه را چه بگویم که ماه منظر بود
خدیجه مادر اختر امام عسکر بود
امام عسکر ما همچو ماه عالم گیر
کسی که رام شد اندر برش پلنگ و شیر
خدیجه مادر مهدی، امام حاضر ماست
کسی که چشم بصیرش همیشه ناظر ماست
من از خدیجه چه گویم بدین بیان قصیر
گنه نباشدی از من زبان کند تقصیر
به روز عشر ز ماه مبارک رمضان
گرفت جسم عزیزش مغاک در دامان
گرت نصیب شد ای جان گذر کن از کویش
که حس کنی به مشامت تو بوی مینویش
کند شفاعت سیمرغ گر به روز جزا
نبا شدش غم دیگر چو جان دهد به قضا